صابونفرهنگ فارسی عمیدجسمی مرکب از سود، پتاس، روغن نباتی، یا مادۀ چربیدار دیگر که برای شستشوی بدن و جامه به کار میرود.
صابونلغتنامه دهخداصابون . (اِخ ) ج ِ صابی در حالت رفع (به قرائت مردم مدینه ) و در حالت نصبی و جری صابین خوانند. رجوع به تاج العروس ، نهایة و تفسیر ابوالفتوح شود.
صابون پزخانهلغتنامه دهخداصابون پزخانه . [ بوم ْ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جائی که در آن صابون پزند. || (اِخ ) نام محلتی به جنوب شهر تهران .
صابون پزیلغتنامه دهخداصابون پزی . [بوم ْ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل پختن صابون : آن دیگ لب شکسته ٔ صابون پزی ز من و آن چمچه ٔ هریسه و حلوا ازآن ِ تو.وحشی .
پزلغتنامه دهخداپز. [ پ َ ] (نف مرخم ) مخفف پزنده و این لفظ چون مزید مؤخردر آخر بسیاری از کلمات درآید: آجرپز. آشپز. آهک پز.پاچه پز. پی تی پز. پلوپز. چای پز. چلوپز. حلواپز. حلیم پز. خاصه پز. خرجی پز. خرده پز. خشت پز. خشکه پز. خوراک پز. خوردی پز. دست پز. دستی پز. دیزی پز. دیگ پز (طباخ ). شُله
صابونفرهنگ فارسی عمیدجسمی مرکب از سود، پتاس، روغن نباتی، یا مادۀ چربیدار دیگر که برای شستشوی بدن و جامه به کار میرود.
صابونلغتنامه دهخداصابون . (اِخ ) ج ِ صابی در حالت رفع (به قرائت مردم مدینه ) و در حالت نصبی و جری صابین خوانند. رجوع به تاج العروس ، نهایة و تفسیر ابوالفتوح شود.
صابونلغتنامه دهخداصابون . (معرب ، اِ) سابون است . گرم و خشک ، مفرح جسد، منضج ، ملین ، مدرّ و جالی است . (منتهی الارب ). از مخترعات هرمس است ، و طریق ساختن او آن است که از قلی یک جزو و از آهک نصف او، نرم سائیده در ظرفی یا حوضی کرده با پنج مثل آن آب و تا دو ساعت بر هم زنند و باید سوراخی در بن ظر
خمیر صابونلغتنامه دهخداخمیر صابون . [ خ َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چون مواد صابونی را بشکل خمیر درآورند و آن را در مظروفی املس قراردهند که با مختصری فشار آن مواد از آن مظروف خارج شود بر حسب اصطلاح آن مواد را خمیر صابون می گویند. || خمیری که از مواد صابونی درست کنند ولی هنوز بشکل قالبهای صابون
کیسه صابونلغتنامه دهخداکیسه صابون . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) لیف . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- کیسه صابون زدن ؛ لیف زدن (در حمام ). (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
لیف و صابونلغتنامه دهخدالیف و صابون . [ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مجازاً اختلاط نانواخت : ربط اغیار و ناصحان فرخ همچو تألیف لیف و صابون است .محسن تأثیر (از آنندراج ).
صابونفرهنگ فارسی عمیدجسمی مرکب از سود، پتاس، روغن نباتی، یا مادۀ چربیدار دیگر که برای شستشوی بدن و جامه به کار میرود.