صراطفرهنگ فارسی عمیدراه؛ طریق.⟨ صراط مستقیم: راه راست: ◻︎ ای که در دنیا نرفتی بر صراط مستقیم / در قیامت بر صراطت جای تشویش است و بیم (سعدی۲: ۵۱۸).
صراطلغتنامه دهخداصراط. [ ص ِ ] (ع اِ) راه راست . (مهذب الاسماء). راه .(ترجمان جرجانی ) (منتهی الارب ). شارع . با سین هم لغتیست در آن . (از منتهی الارب ). سبیل . طریق . یذکر و یؤنث : اهدنا الصراط المستقیم . (قرآن 6/1).- <span class
صراطلغتنامه دهخداصراط. [ ص ُ ] (ع ص ) شمشیر دراز. بسین هم لغتی است در آن . (منتهی الارب ). رجوع به صراط شود.
ارّهایserrateواژههای مصوب فرهنگستانویژگی برگی دارای حاشیهای با دندانههای کوچک تیز که نوک آنها به سمت رأس باشد
دوارّهایbiserrate, doubly serrateواژههای مصوب فرهنگستانویژگی برگی که دندانههای حاشیۀ ارّهای آن مجدداً ارّهای شده باشد
ریزارّهایserrulate, finely serrateواژههای مصوب فرهنگستان[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانههای ارّهای بسیار ریز داشته باشد [حشرهشناسی] ویژگی پیوستهایی که دارای دندانههای ریز ارّهمانند باشد
شرادلغتنامه دهخداشراد. [ ش ِ / ش ُ ](ع مص ) شرود. رمیدن . (منتهی الارب ). رمیدن ستور. (یادداشت مؤلف ). رمیدن و ترسیده شدن . (ناظم الاطباء).
صراطالمستقیملغتنامه دهخداصراطالمستقیم . [ ص ِ طُل ْ م ُ ت َ ] (ع اِ مرکب ) راه راست . طریق هدی : در صراطالمستقیم ای دل کسی گمراه نیست . حافظ.رجوع به صراط شود. || دین حقی که خدا جز آن دین از مردم نپذیرد و آن را صراط گفتند چون سالک را به بهشت رس
پل صراطلغتنامه دهخداپل صراط. [ پ ُ ل ِ ص ِ ] (اِخ ) صراط. پلیست گسترده بر پشت دوزخ که ذکر آن در حدیث صحیح وارد است . (منتهی الارب ). عقاید مسلمین درباره ٔ پل صراط مشابه است با آنچه مزدیسنان درباره ٔ پل چینوت گویند. و نیز رجوع به چینوت شود.
صراط مستقیملغتنامه دهخداصراط مستقیم . [ ص ِ طِ م ُ ت َ ] (اِخ ) چند منظومه است از جمله مثنویی است از امیر حسینی شاعر متوفی به سال 717 هَ . ق . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 379 شود.
صراط مستقیملغتنامه دهخداصراط مستقیم . [ ص ِ طِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صراطالمستقیم . رجوع به همین کلمه شود.
چینوتلغتنامه دهخداچینوت . [ چین ْ وَ ] (اِخ ) (پُل یا پول یا پوهل ) در روایات زردشتیان پل صراط است . چینود. رجوع به چینود و رجوع به صراط شود.
طریقتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ت، راه، صراط شریعت تزکیه، مجاهده، تحیر، تذکر، تجلّی، تجرید، تجرد کثرت طرق، وحدت صراط
چنودپللغتنامه دهخداچنودپل .[ چ ُ پ ُ ] (اِخ ) پل صراط را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). بمعنی پل صراط است و در این لغت تبدیلات بسیار است . (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به چینود شود.
صراط مستقیملغتنامه دهخداصراط مستقیم . [ ص ِ طِ م ُ ت َ ] (اِخ ) چند منظومه است از جمله مثنویی است از امیر حسینی شاعر متوفی به سال 717 هَ . ق . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 379 شود.
صراط مستقیملغتنامه دهخداصراط مستقیم . [ ص ِ طِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صراطالمستقیم . رجوع به همین کلمه شود.
صراطالمستقیملغتنامه دهخداصراطالمستقیم . [ ص ِ طُل ْ م ُ ت َ ] (ع اِ مرکب ) راه راست . طریق هدی : در صراطالمستقیم ای دل کسی گمراه نیست . حافظ.رجوع به صراط شود. || دین حقی که خدا جز آن دین از مردم نپذیرد و آن را صراط گفتند چون سالک را به بهشت رس
پل صراطلغتنامه دهخداپل صراط. [ پ ُ ل ِ ص ِ ] (اِخ ) صراط. پلیست گسترده بر پشت دوزخ که ذکر آن در حدیث صحیح وارد است . (منتهی الارب ). عقاید مسلمین درباره ٔ پل صراط مشابه است با آنچه مزدیسنان درباره ٔ پل چینوت گویند. و نیز رجوع به چینوت شود.