ترجمه مقاله

صرفه

sarfe

۱. (نجوم) ستاره‌ای روشن از قدر اول بر ذنب اسد که منزل دوازدهم ماه است: ◻︎ بی‌صرفه در تنور کن آن زر صرف را / کاو شعله‌ها به «صرفه» و عوا برافکند (خاقانی: ۱۳۴).
۲. سود؛ بهره؛ فایده.
۳. [قدیمی] مهره‌ای که زنان با آن مردان را افسون می‌کنند.
⟨ صرفه بردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سود بردن؛ بهره بردن: ◻︎ ترسم که صرفه‌ای نبرد روز باز‌خواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ: ۳۸).

۱. بهره، سود، فایده، نفع
۲. افزونی، برتری ≠ زیان

ترجمه مقاله