صرلابلغتنامه دهخداصرلاب . [ ص ُ ] (اِ) مخفف اسطرلاب است : همی بازجستند راز سپهربه صرلاب تا بر که گردد به مهر. فردوسی .رجوع به اسطرلاب شود.
شیرلعابلغتنامه دهخداشیرلعاب . [ ل ُ ] (اِ مرکب ) کنایه از عسل وانگبین است . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ).
سارالبلغتنامه دهخداسارالب . (اِخ ) قصبه ای است در فرانسه ، کرسی کانتن موزل ، در آرندیسمان فورباش ، در کنار رودخانه ٔ سار.