لغتنامه دهخدا
استهلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ماه نو دیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). جستجوی ماه کردن . || دیدن ماه نو خواستن . هلال دیدن خواستن ، چنانکه مسلمانان در شب آخر شعبان و رمضان . || برآمدن ماه نو. (منتهی الارب ). هویدا شدن ماه . (تاج المصادر بیهقی ). || گریستن کودک خرد.