صلاحیت پروازairworthinessواژههای مصوب فرهنگستانبرخورداری هواگَرد از تمام ویژگیهای لازم برای انجام عملیات پرواز، در هر شرایط جوّی، برطبق استانداردهای سازمان گواهیکنندۀ وسایل پرنده
سلاهطلغتنامه دهخداسلاهط. [ س َ هََ ] (اِخ ) شهری است و عنبر سلاهطی منسوب بدانجاست . (یادداشت مؤلف ).
شلاهطلغتنامه دهخداشلاهط. [ ش َ هَِ ] (اِخ ) بحرالشلاهط. دریایی که جزیره ٔ مالاکا و سوماترا و جزایر آندامان و نیکبار در آن واقع است . (یادداشت مؤلف ) (از جغرافیای ابوالفداء ترجمه ٔ م . رنو). سلاهط، و از آنجا است عنبر شلاهطی . (یادداشت مؤلف ).
صلاحیتلغتنامه دهخداصلاحیت . [ ص َ حی ی َ ] (ع اِمص ) شایستگی . درخوری . سزاواری . اهلیت . این کلمه را اغلب به تشدید یاء تلفظ کنند ولی خطاست . در تاج العروس آمده : صلاحیة الشی ٔ مخففة کطواعیة و لیس فی کلامهم فعالیة مشددة کذا نقلوه : و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که
گواهینامۀ صلاحیت پروازcertificate of airworthiness, CofA, airworthiness certificateواژههای مصوب فرهنگستانگواهینامهای که نشان میدهد یک هواگرد ازنظر سازمان هواپیمایی کشوری حداقل شرایط امن پرواز را دارد
خلبان پروازبادستگاهinstrument pilotواژههای مصوب فرهنگستانخلبانی که صلاحیت پروازِ کور را احراز کرده است
گواهی نگهداریcertificate of maintenanceواژههای مصوب فرهنگستانگواهیای که پس از اتمام بازآماد کلی یا دیگر کارهای متداولی که بر صلاحیت پرواز هواگرد تأثیرگذار است صادر میشود
بیشینۀ وزن کل مجازmaximum total weight authorisedواژههای مصوب فرهنگستانبیشینۀ مجاز وزن سوخت و بار و مانند آنها در هواگرد که در گواهینامۀ صلاحیتِ پرواز درج میشود اختـ . بوکم MTWA
تغییر اساسیmajor alterationواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه تغییری که بهطور محسوس در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و کارکرد موتور و خصوصیات پروازی و دیگر عوامل دخیل در صلاحیت پرواز هواگَرد تأثیرگذار باشد
تعمیر اساسیmajor repairواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل دریایی] تعمیراتی که در شناور بر روی افزار و قسمتهای مهم و اصلی و به مقیاس بزرگ انجام شود [حملونقل دریایی، حملونقل هوایی] تعمیری که اگر بهدرستی انجام نشود در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و راهاندازی موتور و خصوصیات پروازی یا کیفیتهای صلاحیت پرواز هواگَرد تأثیر میگذارد
صلاحیتلغتنامه دهخداصلاحیت . [ ص َ حی ی َ ] (ع اِمص ) شایستگی . درخوری . سزاواری . اهلیت . این کلمه را اغلب به تشدید یاء تلفظ کنند ولی خطاست . در تاج العروس آمده : صلاحیة الشی ٔ مخففة کطواعیة و لیس فی کلامهم فعالیة مشددة کذا نقلوه : و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که
صلاحیتلغتنامه دهخداصلاحیت . [ ص َ حی ی َ ] (ع اِمص ) شایستگی . درخوری . سزاواری . اهلیت . این کلمه را اغلب به تشدید یاء تلفظ کنند ولی خطاست . در تاج العروس آمده : صلاحیة الشی ٔ مخففة کطواعیة و لیس فی کلامهم فعالیة مشددة کذا نقلوه : و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که
درخواست صلاحیتrequest for qualification, RFQ1واژههای مصوب فرهنگستانسندی که در آن از تأمینکنندگان کالا یا خدمات خواسته میشود برای احراز صلاحیت شرکت در مناقصه توانمندیها و امتیازات خود را اعلام کنند