اهل، درخور، ذیصلاح، سزاوار، شایسته، لایق ≠ بیصلاحیت
مقوله: اخلاقیات لاحیتدار، صالح، قضایی، اداری، اداره کننده، حقوقی
ظرفیت، توانا کردن، لایق کردن، صلاحیتدار کردن
۱. صالح، صلاحیتدار ۲. مسئول