صوارملغتنامه دهخداصوارم . [ ص َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صارم . (دهار). تیغهای برنده و تیز. (غیاث اللغات ). رجوع به صارم شود.
شورملغتنامه دهخداشورم . [ رَ ] (اِ) کوه . جبل . (ناظم الاطباء) (از برهان ). کوه باشد... و اعراب آن یقین نیست . (انجمن آرا) : چو برداری میان شورم آوازمر آواز تو را پاسخ دهد باز. (ویس و رامین ).دل ویسه بسی سختر ز شورم ز خوی بد هم
شورمفرهنگ فارسی عمیدکوه؛ جبل: ◻︎ چو برداری میان شورم آواز / مر آواز تو را پاسخ دهد باز (فخرالدیناسعد: ۱۱۸).