صورت حسابلغتنامه دهخداصورت حساب . [ رَ ت ِ ح ِ / رَ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ورقه ای که حساب کسی را در آن نویسند. کاغذی یا طوماری که ارقام بدهکاری و بستانکاری در آن ثبت شده . سیاهه .
صورت حسابفرهنگ فارسی معین( ~ . حِ) [ ازع . ] (اِمر.) نوشته ای که در آن بهای کالا یا خدمات خریداری شده ثبت شده است .
احسبدیکشنری عربی به فارسیحساب کردن , محاسبه کردن , شمردن , حساب پس دادن , روي چيزي حساب کردن , محسوب داشتن , گمان کردن
رُوُشگویش دزفولیحساب صاف ، (چیزی را داده ام و معادلش را گرفته ام و حساب روش شده است ، حساب صاف شده است)
صورتحساب الکترونیکیelectronic billواژههای مصوب فرهنگستانصورتحساب و اطلاعات مربوط به پرداخت وجه بهصورت الکترونیکی متـ . ایـ صورتحساب e-bill
صورتحساب سفرvoyage accountواژههای مصوب فرهنگستانشرح هزینهها و درآمدهای سفر دریایی یک کشتی در پایان یک سفر
صورتحساب فرستfreight accountواژههای مصوب فرهنگستانصورتحسابی که خط کشتیرانی یا صاحب کشتی به فرستندۀ کالا تسلیم میکند و علاوه بر کل مبلغ پرداختی، نحوۀ محاسبۀ آن را نیز مطابق با شروط قرارداد و هزینههای دلالی و دیگر هزینهها شامل میشود