صوفیانهلغتنامه دهخداصوفیانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نام یکی از ضربهای موسیقی است و آن سه ضرب است دیک دک . (مجله ٔ موسیقی شماره ٔ 5 ص 25 از رساله ٔ امیرخان ). || سرانداز. نام آهنگی است . رجوع
صوفیانهلغتنامه دهخداصوفیانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مانند صوفی . همانند صوفی : شد درون تا کند تماشائی صوفیانه برآورد پائی . نظامی .رجوع به صوفی و صوفیه شود.
صوفانةلغتنامه دهخداصوفانة.[ ن َ ] (ع اِ) تره ای است زرد موی دار خرد. (منتهی الارب ). بقلة معروفة و هی زغباء قصیرة. (تاج العروس ).
رأس صوفانیهلغتنامه دهخدارأس صوفانیه . [ رَءْ س ِ نی ی َ ] (اِخ ) دماغه ای است در مغرب خلیج فارس و شمال احسا.
آنفرهنگ فارسی معین( اِ.) از مصطلحات صوفیانه است و آن نوعی حسن و زیبایی است که قابل درک اما توصیف ناپذیر است .
خرقه از- پوشیدنلغتنامه دهخداخرقه از- پوشیدن . [ خ ِ ق َ / ق ِ اَ دَ ] (مص مرکب ) مرید... شدن . (آنندراج ). از دست پیری خرقه پوشیدن و این در نزد صوفیان دلالت بر ورود بطریقه ای از طریقه های صوفیانه است .