صیرورتلغتنامه دهخداصیرورت . [ ص َ رَ ] (ع مص ) گردیدن . شدن . (غیاث اللغات ). گشتن . صیرورة. رجوع به صیرورة شود.
شرارتلغتنامه دهخداشرارت . [ ش َ رَ ] (ع اِمص ) بدی و بدخواهی . بدفطرتی . بدطینتی . فتنه انگیزی . بدعملی . بدکرداری . (ناظم الاطباء) : اما در وی شرارتی و زعارتی ... به افراط بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 101). این بوسهل مردی بود امامزاده ..
شرارتفرهنگ فارسی عمید۱. بدکرداری؛ فتنهانگیزی.۲. بدذات بودن؛ بدباطنی.۳. فتنه.۴. [قدیمی] پارۀ آتش؛ شراره.
شرارتدیکشنری فارسی به انگلیسیevil, evildoing, hellishness, hooliganism, iniquity, malignancy, malignity, nefariousness, viciousness, villainy
شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. صیرورت، گردیدن، گشتن ۲. رفتن، روانشدن، عازمشدن ۳. گذشتن، منقضیشدن ≠ اتیان، رسیدن، فرارسیدن
لَا يَسَّمَّعُونَفرهنگ واژگان قرآننمي توانند گوش فرا دهند - در وضعيت گوش دادن قرار نمي گيرند (کلمه يسّمّعون در اصل يتسمعون بوده و تسمع به معناي گوش دادن است از معاني باب تفعل صيرورت يا به حالتي در آمدن است )
متضعفلغتنامه دهخدامتضعف . [ م ُ ت َ ض َع ْ ع ِ ] (ع ص ) بسیار ضعیف شونده ، چرا که باب تفعیل برای مبالغه نیز می آید یا برای صیرورت . (آنندراج ) (غیاث ). حقیر و بی نام و نشان و ذلیل و بی قدر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : شریف اگر متضعف شود خیال
مصیرلغتنامه دهخدامصیر. [ م َ ] (ع مص ) بازگردیدن کار. (منتهی الارب ). صیر. صیرورة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بازگشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ص 89) (آنندراج ). رجوع به صیر و صیرورت شود. (غیاث ). || گشتن از حیّز به جنبانیدن . (المصادر زوزنی ). || گشتن . (ت
تفاوتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه اوت، فرق، تمایز، افتراق، عدم همانندی، عدم موافقت، عدم تشابه عدم تساوی، نابرابری کسری، مابهالتفاوت، مابهالاختلاف، باقیمانده، اختلاف، عدم مطابقت گوناگونی، ناهمگنی شقاق، مناقشه مغایرت، عدم تطبیق انحراف جنسی، انحراف دگرگونی، صیرورت، تحول، تغییر، تبدیل وجوه افتراق