صیففرهنگ فارسی عمید= تابستان: ◻︎ تا به سال اندر سه ماه بُوَد فصل ربیع / نه مَه دیگر صیف است و خریف است و شتاست (فرخی: ۲۸).
صیفلغتنامه دهخداصیف . [ ص َ ] (ع اِ) تابستان . گرما یا ایام بعد ربیع. ج ، اَصیاف . (منتهی الارب ). تابستان . (دهار). موسم تابستان بمعنی ایام گرما. (غیاث اللغات ). تابستان . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). و صیف صائف مبالغه است ، یعنی تابستان گرم . (منتهی الارب ) : تا به
صیفلغتنامه دهخداصیف . [ ص َی ْ ی ِ ] (ع اِ) و به تخفیف یا، نیز باران تابستان یا باران بعد ربیع. (منتهی الارب ).
شارش هلهشاوHele-Shaw flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش خزشی شارهای با گرانروی بالا میان دو صفحة تخت با فاصلة بسیار کم
پیشو پیشولغتنامه دهخداپیشو پیشو. (اِخ ) یکی از مرتفعترین قلل سلسله جبال آند واقع درپرو و در شمال شرقی آرکیپا. دارای 567 گز ارتفاع .
صیفةلغتنامه دهخداصیفة. [ ص َی ْ ی ِ ف َ ] (ع اِ) اخص است از صَیِّف که باران تابستانی است . (منتهی الارب ).
صیفیلغتنامه دهخداصیفی . [ ص َ ] (اِخ ) ابن رباع . ملقب به ذوالحکم . پدر اکثم بن صیفی است . رجوع به ذوالحکم شود.
صیفةلغتنامه دهخداصیفة. [ ص َی ْ ی ِ ف َ ] (ع اِ) اخص است از صَیِّف که باران تابستانی است . (منتهی الارب ).
صیفیلغتنامه دهخداصیفی . [ ص َ ] (اِخ ) ابن رباع . ملقب به ذوالحکم . پدر اکثم بن صیفی است . رجوع به ذوالحکم شود.
حسین قصیفلغتنامه دهخداحسین قصیف . [ ح ُ س َ ن ِ ق َ ] (اِخ ) ابن رجب بن حسین بن علوان حموی دمشقی میدانی شافعی که در 1123 هَ . ق . درگذشت . دیوان شعر دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 325) (معجم المؤلفین
حسین نصیفلغتنامه دهخداحسین نصیف . [ ح ُ س َن ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمد نصیف . از ادبای کشور سعودی و در قاهره در ذیحجه ٔ 1372 هَ . ق . 1956/ م . درگذشت .او راست : تاریخ کشور سعودی . (معجم المؤلفین ج 4</spa
حصیفلغتنامه دهخداحصیف . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) جامه ٔ استوار و محکم بافته . (آنندراج ). || مرد درست خرد. (منتهی الارب ). محکم عقل . سخت رای . کامل رای . || ثوب حصیف ؛ جامه ٔ محکم بافته . || درشتی پوست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
خصیفلغتنامه دهخداخصیف . [ خ َ ] (ع اِ) خاکستر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || (ص ) نعل دوخته . (منتهی الارب ) . || شیر که برآن جغرات ریخته باشند. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).- جبل خصیف ؛ کوه دو رنگ که سیاهی وسپیدی داشته باشند. (منتهی الار