ترجمه مقاله

صیقل

seyqal

۱. زدودن زنگ.
۲. (اسم، صفت) [قدیمی] زدایندۀ زنگ فلز یا آینه؛ جلادهنده: ◻︎ آهنی را که موریانه بخورد / نتوان بُرد از او به صیقل زنگ (سعدی: ۹۳).
۳. [قدیمی] = صیقلی
⟨ صیقل خوردن (پذیرفتن، گرفتن): (مصدر لازم) زدوده شدن؛ جلا یافتن.
⟨ صیقل زدن (دادن، کردن): (مصدر متعدی) [قدیمی] زدودن؛ جلا دادن.

پرداخت، جلا، روشنگر

ترجمه مقاله