ضارلغتنامه دهخداضار. [ ضارر ](ع ص ) زیانکار. ضرررساننده . (غیاث ) (آنندراج ). زیان دهنده . (مهذب الاسماء). زیان آور. مُضر. پرزیان . || نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء).
آماجهdartواژههای مصوب فرهنگستانهدفی تمرینی و هوایی که بهوسیلۀ هواگرد در منطقۀ تیراندازی ضدهوایی قرار میگیرد و پدافند زمینبههوا و هواگرد آن را هدف قرار میدهند
وایابی دادهdata recovery, DARواژههای مصوب فرهنگستانبازگردانی دادههای ذخیرهشدة آسیبدیده برای جلوگیری از نابودی آنها
ماشین تونلزنtunnel boring machine, TBM, tunnel borer, tunneller, digger, excavatorواژههای مصوب فرهنگستانماشینی که برای حفر مقطع کامل تونل در انواع زمینها مورد استفاده قرار میگیرد و تونلی با نیمرخ دایرهای حفر میکند
ضأرلغتنامه دهخداضأر. [ ض َءْرْ ] (ع اِ) کوفت . حب افرنجی . شجر. مبارک . سیفیلیس . رجوع به حب افرنجی شود.
ضاربلغتنامه دهخداضارب . [ رِ ] (ع ص ، اِ)زننده . || زننده ٔ تیر قداح . || امین تیر قمار. || رونده . (منتهی الارب ). || لیل ضارب ؛ شب سخت تاریک . (دهار). شب که تاریکی آن همه ٔ اطراف را پوشد. || ناقه ٔ لگدزننده وقت دوشیدن . || شتر ماده که دم را برداشته بر شرم خود زنان رود. ضاربة مثله . (منتهی ا
ضاربلغتنامه دهخداضارب . [ رِ ] (ع ص ، اِ)زننده . || زننده ٔ تیر قداح . || امین تیر قمار. || رونده . (منتهی الارب ). || لیل ضارب ؛ شب سخت تاریک . (دهار). شب که تاریکی آن همه ٔ اطراف را پوشد. || ناقه ٔ لگدزننده وقت دوشیدن . || شتر ماده که دم را برداشته بر شرم خود زنان رود. ضاربة مثله . (منتهی ا
ضاربةلغتنامه دهخداضاربة. [ رِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث ضارب . || شب تاریک . || آن اشتر که لگد زند دوشنده را. (مهذب الاسماء).- عروق ضاربة ؛ رگها که نبضان دارد. و رجوع به ضارب شود.
حضارلغتنامه دهخداحضار. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) شتران سفید. مقابل شوم . واحد ندارد. شتران نیکو.- ناقه ٔ حضار ؛ شتران ماده ٔ قوی نیک رو.|| خلوق بر روی دختر و آن نوعی از خوشبوی است . (آنندراج ).
حضارلغتنامه دهخداحضار. [ ح َ ] (اِخ ) ستاره ای است که پیش از سهیل طلوع کند. نام ستاره ای است در جانب جنوب .(مهذب الاسماء). ستاره ای است روشن در جانب جنوب . یکی از دو ستاره است که پیش از سهیل برآید و مردمان گمان برند که سهیل است و آن ستاره ٔ دیگر «الوزن » است .
حضارلغتنامه دهخداحضار. [ ح ُ / ح ِ ] (ع ص ، اِ) شتران سپیدنیکو یا شتران سرخ . واحد و جمع در آن یکسان است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اشتر نیک رو. (مهذب الاسماء).