کارخانة لبنیاتdairy factory, creamery, dairyواژههای مصوب فرهنگستانواحدی تولیدی که در آن فراوردههای شیری تولید میشود
پخشینۀ لبنیdairy spreadواژههای مصوب فرهنگستانپخشینهای که پایۀ آن چربی شیر است و میزان چربی آن کمتر از کره است
پیغذای لبنیdairy dessertواژههای مصوب فرهنگستانپیغذایی آمادۀ مصرف، ازجمله انواع بستنی خامهای و پنیرهای تازه و شیرخاگین، که از فراوردههای شیری مانند خامه و شیر و ماست تهیه شده باشد
فراوردۀ لبنیdairy productواژههای مصوب فرهنگستانهر فراوردۀ غذایی که از شیر تهیه شود متـ . فراوردۀ شیری milk product
نوشابۀ لبنیdairy beverageواژههای مصوب فرهنگستاننوشابهای که عمدتاً از شیر و فراوردههای آن تهیه میشود
غضارهفرهنگ فارسی عمید۱. گل پاکیزۀ سبز و چسبناک.۲. مهرۀ سفالی سبز که برای دفع چشمزخم با خود بردارند.۳. کاسۀ سفالی بزرگ؛ تغار.
غضارهفرهنگ فارسی معین(غَ رَ یا رِ) [ ع . غضارة ] (اِ.) 1 - سفال سبزی است که برای دفع چشم زخم به کار برند؛ طین حر. 2 - کاسة بزرگ ؛ ج . غضائر (غضایر).