درآگاهلغتنامه دهخدادرآگاه . [ دَ ] (اِخ ) دهی است مرکزدهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس ، واقع در 18هزارگزی باختر حاجی آباد و سر راه مالرو طارم به نی ریز، با 252 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است . (
درآگاهلغتنامه دهخدادرآگاه . [ دَ ] (اِخ ) قریه ای است سه فرسنگی میانه ٔ جنوب و شرق خشن آباد. (فارسنامه ٔ ناصری ). نام یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس . این دهستان در جنوب حاجی آباد واقع و محدود است ؛ از شمال به دهستان طارم ، از خاور به دهستان فارعان از جنوب به دهستان
دراءةلغتنامه دهخدادراءة.[ دَ ءَ ] (ع مص ) مصدر دَرْء است در تمام معانی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به درء شود.
دراعیلغتنامه دهخدادراعی . [ دَ عی ی ] (ع اِ) ج ِ دِرعیّة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به درعیة شود.
مضارحةلغتنامه دهخدامضارحة. [ م ُ رَ ح َ ] (ع مص ) همدیگر را دشنام دادن . || تیر انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || قریب شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نزدیک شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به ضراح شود.
لگد زدنلغتنامه دهخدالگد زدن . [ ل َ گ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) جفتک انداختن . آلیز انداختن . اسکیزه کردن . اسکیز کردن . آلیز زدن . اسکیزیدن . رعص . ضراح . ضرح . لیز. (منتهی الارب ) : که بردرند سگان هرکه را نگردد سگ لگد زنند خران هرکه را نباشد خر. <p class="author"
اضراحلغتنامه دهخدااضراح . [ اِ] (ع مص ) اضراح سوق ؛ کاسد کردن بازار. (از اقرب الموارد). کاسد و ناروا گردانیدن بازار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اضراح چیزی ؛ فاسد کردن آن را. (از اقرب الموارد). تباه نمودن وکاسد ساختن امر را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).تباه نمودن . (آن
انضراحلغتنامه دهخداانضراح . [ اِ ض ِ ] (ع مص ) دور و در گوشه افتادن چیزی . (ناظم الاطباء). انضراح میان قوم ؛ دورافتادگی و گشادگی میان آنان . (از اقرب الموارد). در گوشه افتاده بودن . دورافتاده بودن . (یادداشت مؤلف ).