ضرغاملغتنامه دهخداضرغام . [ ض ِ ] (ع اِ) شیر بیشه . ضرغامة. (منتهی الارب ). شیر. (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء) (دهار). شیردرنده . (منتخب اللغات ). اسد. ج ، ضراغم : ارجو که مردی شود مبارزکز پیل نندیشد و ز ضرغام . فرخی .وگر نشاط شکار آ
اﷲآباد ضرغاملغتنامه دهخدااﷲآباد ضرغام . [ اَل ْ لاه دِ ض َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت ، در30 هزارگزی جنوب سبزواران و 2 هزارگزی باختر راه فرعی کهنوج - سبزواران . جلگه و گرمسیر است . سکنه ٔ آن <span cla
حسن آباد ضرغاملغتنامه دهخداحسن آباد ضرغام . [ ح َ س َ دِ ض َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لواسان بخش افجه شهرستان طهران در دوهزارگزی جنوب گلندوک . با 7 نفر سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
حسن آباد ضرغاملغتنامه دهخداحسن آباد ضرغام . [ ح َ س َ دِ ض َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت در 34 هزارگزی جنوب سبزواران سر راه فرعی کهنوج - سبزواران . جلگه و گرمسیراست . سکنه ٔ آن 141 تن است . آب آن از قنات
عباس آباد ضرغاملغتنامه دهخداعباس آباد ضرغام . [ ع َب ْ با دِ ض َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام سوخته بخش ورامین شهرستان تهران . واقع در 310هزارگزی شمال خاور ورامین کنار راه خراسان . ناحیه ای است جلگه ای . آب و هوای آن معتدل است . 60
ضرغامةلغتنامه دهخداضرغامة. [ ض ِ م َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. ضرغام . || مرد دلاور. (منتهی الارب ). گشن قوی و توانا. مرد سخت . وفی نسخة و الوحل الشدید، فسّرها گل و لای شدید. (منتهی الارب ).
اﷲآباد ضرغاملغتنامه دهخدااﷲآباد ضرغام . [ اَل ْ لاه دِ ض َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت ، در30 هزارگزی جنوب سبزواران و 2 هزارگزی باختر راه فرعی کهنوج - سبزواران . جلگه و گرمسیر است . سکنه ٔ آن <span cla
حسن آباد ضرغاملغتنامه دهخداحسن آباد ضرغام . [ ح َ س َ دِ ض َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لواسان بخش افجه شهرستان طهران در دوهزارگزی جنوب گلندوک . با 7 نفر سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
حسن آباد ضرغاملغتنامه دهخداحسن آباد ضرغام . [ ح َ س َ دِ ض َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت در 34 هزارگزی جنوب سبزواران سر راه فرعی کهنوج - سبزواران . جلگه و گرمسیراست . سکنه ٔ آن 141 تن است . آب آن از قنات
اسدفرهنگ مترادف و متضاد۱. حیدر، شیر، ضرغام، ضیغم، لیث، ناهد، نبراس، هژبر ۲. زخرف، زر، طلا ۳. مردادماه
ضرغامةلغتنامه دهخداضرغامة. [ ض ِ م َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. ضرغام . || مرد دلاور. (منتهی الارب ). گشن قوی و توانا. مرد سخت . وفی نسخة و الوحل الشدید، فسّرها گل و لای شدید. (منتهی الارب ).
حسن آباد ضرغاملغتنامه دهخداحسن آباد ضرغام . [ ح َ س َ دِ ض َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لواسان بخش افجه شهرستان طهران در دوهزارگزی جنوب گلندوک . با 7 نفر سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
حسن آباد ضرغاملغتنامه دهخداحسن آباد ضرغام . [ ح َ س َ دِ ض َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت در 34 هزارگزی جنوب سبزواران سر راه فرعی کهنوج - سبزواران . جلگه و گرمسیراست . سکنه ٔ آن 141 تن است . آب آن از قنات
اﷲآباد ضرغاملغتنامه دهخدااﷲآباد ضرغام . [ اَل ْ لاه دِ ض َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت ، در30 هزارگزی جنوب سبزواران و 2 هزارگزی باختر راه فرعی کهنوج - سبزواران . جلگه و گرمسیر است . سکنه ٔ آن <span cla
عباس آباد ضرغاملغتنامه دهخداعباس آباد ضرغام . [ ع َب ْ با دِ ض َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام سوخته بخش ورامین شهرستان تهران . واقع در 310هزارگزی شمال خاور ورامین کنار راه خراسان . ناحیه ای است جلگه ای . آب و هوای آن معتدل است . 60