دربایست، ضرور، لازم
ضرور، لازم، واجب، بایسته، موردنیاز
(یِ) [ په . ] (ص .)ضرور، لازم ، خواستن .
پزیدنی . [ پ َ دَ ] (ص لیاقت ) قابل پختن . که پختن او ضرور است .
۱. ضرور بودن، لازمبودن، واجب بودن ۲. شایسته بودن، مناسببودن، درخور بودن