ضظغلغتنامه دهخداضظغ. [ ض َ ظِ ] (ع اِ) صورت هشتم از صور هشتگانه ٔ حروف جمل . ضَظِغ لا، نیز گویند یعنی آنانکه همزه ، یعنی الف محرکه و الف ، یعنی همزه ٔ غیرمتحرک را دو حرف گیرند ضَظِغ لا گویند. یعنی ض و ظ و غ و الف .- ضَظِغ و ابجدِ چیزی یا کاری بودن ؛ اول و آخر او،
دزکلغتنامه دهخدادزک . [ دِ زَ ] (اِخ ) در لارجاک مازندران دزک نام قلعه ای بوده که صاحب تاریخ مازندران گفته که فریدون در آن ده دزک که قصبه ٔ آن ناحیه است متولد شده پس از چندی فرانک مادرش او را به حدود سواته کوه به قریه ای موسوم به شلاب برده توقف کرد پس از چندی به ده لپور آمد درآنجا پرروش یافت
دزکلغتنامه دهخدادزک . [ دِ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیرگان بخش اردل ، شهرستان شهرکرد. واقع در 48هزارگزی شمال باختری اردل ، با 124 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl"
دزقلغتنامه دهخدادزق . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت ، شهرستان نیشابور. واقع در 12هزارگزی غرب چکنه بالا، با 871 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" d
دزقلغتنامه دهخدادزق . [ دِ زَ ] (اِخ ) اصل آن «دزه » است و آن نام چند قریه است از جمله دزق حمص در مرو، دزق شیرازاد و دزق باران و دزق مسکین همگی در مرو شاهجان ، و دزق علیا در مروالرود، و دزق سفلی از قرای «پنج ده ». و نیز دزق نام قریه ٔ بزرگی است برراه شاش در ماوراءالنهر مابین زامین و سمرقند،
دزکلغتنامه دهخدادزک . [ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ایوانکی ، شهرستان دماوند. واقع در 3 هزارگزی شمال ایوانکی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
روادففرهنگ فارسی عمید۱. مردم عقبمانده و درپیآینده.۲. حروف ث، خ، ذ، ض، ظ، غ (ثخذ و ضظغ) که در آخر حروف ابجد قرار دارند.
امگالغتنامه دهخداامگا. [ اُ م ِ ] (یونانی ، حرف ، اِ) آخرین حرف از حروف یونانی بشکل w . (از لاروس ).- آلفا و امگا ؛ کنایه از اول و آخر. (از لاروس ).- آلفا و امگای چیزی یا امری بودن ؛ اول و آخر، ابجد و ض
ابجدلغتنامه دهخداابجد. [ اَ ج َ ] (اِ) نام اولین صورت از صور هشت گانه ٔ حروف جُمَّل . || نام مجموع صور هشت گانه ٔ مزبور. واین ترتیب حروف الفبای مردم فنیقیه بوده ، بدین نهج :ابجد. هوز. حطی . کلمن . سعفص . قرشت . ثخذ. ضظغ... و در حساب جُمَّل ، الف تا طاء بترتیب ، نماینده ٔ یک تا نه و یاء تا صاد
حساب ابجدلغتنامه دهخداحساب ابجد. [ ح ِ ب ِ اَ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تهانوی گوید: حساب ابجد حساب مخصوصی است که آن را حساب جمل نیز گویند و آن حساب عبارتست از اینکه از حروف ابجد، به طریق متداول یعنی : ابجد. هوز. حطی . کلمن . سعفص . قرشت . ثخذ. ضظغ. از الف تا طاء مهمله را برای آحاد. و از یاء
ابجدفرهنگ فارسی معین(اَ جَ) [ ع . ] (اِ.) ترتیب و ترکیب قدیم حروف الفبای عربی که عبارتست از: ا، ب ، ج ، د، ه ، و، ز، ح ، ط ، ی ، ک ، ل ، م ، ن ، س ، ع ، ف ، ص ، ق ، ر، ش ، ت ، ث ، خ ، ذ، ض ، ظ ، غ . از این حروف هشت کلمه ساخته اند بدین ترتیب : ابجد، هوز، حطی ، کلمن ، سعفص ، قرشت ، ثخذ، ضظغ . برای هر یک از این حروف عددی