ترجمه مقاله

ضمیر

zamir

۱. باطن انسان؛ اندرون دل.
۲. اندیشه‌ و راز نهفته در دل.
۳. (ادبی) در دستور زبان، کلمه یا حرفی که به‌جای اسم قرار می‌گیرد و دلالت بر شخص یا شی‌ء می‌کند.
⟨ ضمیر منفصل: (ادبی) در دستور زبان، ضمیری که به‌تنهایی ذکر می‌شود، مانند من، تو، او، و آن.
⟨ ضمیر متصل: (ادبی) در دستور زبان، ضمیری که به‌تنهایی استعمال نمی‌شود و به آخر اسم یا فعل می‌چسبد، مانند «م»، «ت»، و «ش» در «کتابم»، «کتابت»، و «کتابش».
⟨ ضمیر غایب: (ادبی) در دستور زبان، ضمیری که دربارۀ شخصی که حضور ندارد به‌کار برود مانند او، وی، و ایشان.

اندرون، اندیشه، باطن، حال، خاطر، دل، ذهن، نهاد، نیت، وجدان

اندرون

ترجمه مقاله