طاق نمالغتنامه دهخداطاق نما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (اِ مرکب )ایوانی کم عرض که در جلو اطاق سازند. || نمای دیوار بصورت طاق که عرض و پهنائی نداشته باشد.
طاق نمافرهنگ فارسی معین(نَ یا نُ) (اِمر.) 1 - ایوانی کم عرض که در جلو اطاق سازند. 2 - نمای دیوار به صورت طاق که عرض و پهنایی نداشته باشد.
عوارض اقامتhotel tax, bed tax, resort tax, room taxواژههای مصوب فرهنگستانمالیاتی که دولت محلی یا مرکزی یا سازمانی دیگر برای افزایش درآمد یا توسعه و بهبود زیرساختهای گردشگری از بازدیدکنندگان بابت اقامتشان دریافت میکند
تاق تاقلغتنامه دهخداتاق تاق . (اِ صوت ) تاغ تاغ . آواز بلند نعل کفش و نعل اسب گاه رفتن . آواز برهم خوردن چیزی .
طاق طاقلغتنامه دهخداطاق طاق . (اِ صوت ) حکایت آواز زدن چیزی بر چیزی چنانکه جامه ٔ شسته ٔ گازران بر سنگ و جز آن : گه ز طاق طاق گردنها زدن طاق طاق جامه کوبان ممتهن .مولوی .
آرامگاه چلیپاییcruciform chamberواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آرامگاه خرسنگی که در آن دالان و اتاق تدفین و سه طاقنما بنایی چلیپاشکل میسازند
قوسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل هلال، طاق، طاقنما، رواق، گنبد، دهنۀ قوسی، کوژی قوس الکتریکی نیمدایره، کمان بیضی طاق نصرت سَردَر
گنبد غفاریهلغتنامه دهخداگنبد غفاریه . [ گُم ْ ب َ دِ غ َ ری ی َ ] (اِخ ) چهارمین مزار مراغه موسوم به گنبد غفاریه است . وجه تسمیه اش نزدیک بودن آن به مدرسه غفاریه است . تاریخ این بنا ده سال قبل از بنای گنبد سلطان الجایتو خدابنده است و در سنوات (736 - <span class="hl"
اردشیر بابکانلغتنامه دهخدااردشیر بابکان .[ اَ دَ / دِ رِ ب َ ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ ساسانی . شورش و اختلالی که در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس واقع شد انحطاط قدرت اشکانیان را در آن عهد آشکار میسازد ظاهراً هر شهری که تا اندازه ای قابل اعتنا بوده پادشاه کوچکی داشته
طاقلغتنامه دهخداطاق . (اِ) سقف محدب . آسمانه . درونسو یا جانب انسی سقف . سقفی چون خرپشته کرده . عقد (طاق بنا). (منتهی الارب ) : به یک دست ایوان یکی طاق دیدز دیده بلندی او ناپدید. فردوسی .همه خانه سرگین بد از گوسفندیکی طاق بر پ
طاقفرهنگ فارسی عمید۱. سقف قوسیشکل که با آجر بر روی اتاق، درگاه، پل، یا جای دیگر میسازند: ◻︎ بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد / یا طاق فرود آید یا قبله کج آید (سعدی: لغتنامه: طاق).۲. خمیدگی محراب، کمان، ابرو، و مانند آن.۳. طاقچه.۴. [قدیمی] آسمان.۵. [قدیمی] = طیلسان۶. [قدیمی] ایوان.۷. [ق
طاقفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ جفت] فرد.۲. یکتا؛ بیمانند: ◻︎ صاحبهنری به مردمی طاق / شایستهترینِ جمله آفاق (نظامی۳: ۳۸۴).۳. [قدیمی] تک؛ تنها.
طاقلغتنامه دهخداطاق . (اِ) آزاددرخت . برگش پهنا ندارد. رجوع به «هَدَب » در قاموس و جز آن شود. طاق ، شامل دو نوع است : یکی مخصوص بسوزانیدن هیمه ، که آن را طاق نامند و یکی حب الزلم است از نخود بزرگتر و شبیه به عناب در رنگ و شیرینی و مغز دانه ٔ او بسیار لذیذ است و نیز گویند: طاق اسم درختی است ک
پیش طاقلغتنامه دهخداپیش طاق . (اِ مرکب ) صحن خانه . صحن پیش دروازه . || دروازه ٔ بلند قصر امراء و ملوک . (غیاث ).
چم طاقلغتنامه دهخداچم طاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از بخش زرین آباد شهرستان ایلام که در 22هزارگزی جنوب خاوری پهله و یک هزارگزی جنوب راه مالرو دهلران واقع است . کوهستانی و گرمسیر است . 220 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ سیمینه . محص
چم طاقلغتنامه دهخداچم طاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 40 هزارگزی باختر فلاورجان و در کناره ٔ جنوبی زاینده رود واقع است . کوهستانی و معتدل است و 395 تن سکنه دارد. آبش از قنات و زاینده
چهارطاقلغتنامه دهخداچهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآبادبخش تکاب شهرستان مراغه ، 748 تن سکنه دارد. از چشمه سار آبیاری میشود. محصولش غلات ، حبوبات ، بادام و کرچک است ، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی از قبیل جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغراف
چهارطاقلغتنامه دهخداچهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیرم بخش گاوبندی شهرستان لار. در 53 هزارگزی خاور گاوبندی واقع است . 208 تن سکنه دارد. از چاه آبیاری میشود محصولش غلات و خرماست . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از