طاقبازلغتنامه دهخداطاقباز. (ص مرکب ، ق مرکب ) سِتان . طاقواز.- طاقباز خوابیدن یا طاقواز افتادن یا طاقواز خفتن ؛ در تداول عامه سِتان خفتن . بر قفا خفتن . بر پشت خوابیدن . استلقاء. چارطاق خوابیدن در تداول عامه .- طاقباز کردن یاگذاشتن در ؛ آ
تقبصلغتنامه دهخداتقبص .[ ت َ ق َب ْ ب ُ ] (ع مص ) گرد آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقبض شود.
تقبیصلغتنامه دهخداتقبیص . [ ت َ ] (ع مص ) به سر انگشتان گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تکبسلغتنامه دهخداتکبس . [ ت َ ک َب ْ ب ُ ] (ع مص ) پاسپرده شدن . (ناظم الاطباء). || بخاک انباشتن چاه را. || سر در جیب پیراهن فروبردن مرد. || تقحم بر چیزی . (از اقرب الموارد).
دمرولغتنامه دهخدادمرو. [ دَ م َ ] (ص ، ق ) در اصطلاح عامیانه ، دمر. نگون . منکب . به روی افتاده . بر روی خفته . مقابل ستان . (یادداشت مؤلف ). مقابل طاقباز. به روی افتاده و پیشانی بر زمین نهاده و دمر خوابیده . ضد ستان خوابیده . (ناظم الاطباء). رجوع به دمر شود. || حالت وارون بر زمین نهادگی ظرف
خفتنلغتنامه دهخداخفتن . [ خ ُ ت َ ] (مص ) خواب کردن . خسبیدن . بخواب رفتن . (ناظم الاطباء). غنویدن . خفتیدن . مقابل بیدار شدن . خوابیدن . تمام سر و گردن و تنه و پایها رابدرازا بر زمین گستردن . بخواب شدن . هجعت . (یادداشت بخط مؤلف ). رقد. رقود. رقاد. تهجد. (تاج المصادر بیهقی ). سبت . (دهار) (