طاقهلغتنامه دهخداطاقه . [ ق َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زیلائی بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز در 26هزارگزی شمال باختری مسجدسلیمان و 4هزارگزی خاور مسجدسلیمان به لالی . سکنه ٔ آن 50 نفر است
طاقهلغتنامه دهخداطاقه . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از بخش قلعه ٔ زراس شهرستان اهواز در 28هزارگزی باختری قلعه ٔ زراس . کنار شوسه ٔ مسجدسلیمان به هفت چشمه . جلگه . گرمسیر. مالاریائی با 140 تن سکنه . آب آن از چاه وقنات . محصول آن غل
طاقهفرهنگ فارسی معین(ق ) [ ع . طاقة ] (اِ.) 1 - یک تار از ریسمان . 2 - واحدی برای شمارش پارچه یا جامه .
روکشکاری طوقهتاطوقهbead-to-bead retreadingواژههای مصوب فرهنگستانسابزنی کامل رویه و دیواره و قرار دادن رویه و دیوارۀ جدید
تااکهلغتنامه دهخداتااکه . [ اُ ک ِ ] (اِخ ) نام یکی از بنادر قدیم ایران در خلیج فارس . (ایران باستان ص 1509).
تاقیهلغتنامه دهخداتاقیه . [ ی َ ] (اِ) از وسائل آرایش مو که زنان شوهردار بکار برند. (فرهنگ پیانکی ).
بطاقهلغتنامه دهخدابطاقه . [ ب ُ ق َ ] (ع اِ) ابوطاقه . بوطاقه . نوعی ریال که در کشورهای عربی در گردش است . و رجوع به النقود ص 7، 165 و 167 شود.
بطاقهواژهنامه آزادبطاقة. [ ب ِ ق َ ] (ع اِ) سیاهی چشم . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). حدقه . (یادداشت مؤلف ). || پاره ٔ کاغذ که بر آن رقم قیمت نوشته میان طاقه گذارند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ورقه و رقعه ٔ خرد که بر جامه آویزند و قیمت بر آن نویسند ۞ . (یادداشت مؤلف ). || هر رقعه ٔ خرد