طاقچهلغتنامه دهخداطاقچه . [ چ َ / چ ِ ](اِ مصغر) مُصغر طاق . (آنندراج ). طاق خرد. طاقی زیرِ رَف . قسمتهای کوچک فرورفته در دیوار اطاق و جز آن که برای نهادن اشیاء و اسباب خانه سازند. جائی برای نهادن اشیاء و مایحتاج فرودتر از رف بر دیوار. رَف ِ کوتاه . جائی در کم
روکشکاری طوقهتاطوقهbead-to-bead retreadingواژههای مصوب فرهنگستانسابزنی کامل رویه و دیواره و قرار دادن رویه و دیوارۀ جدید
تااکهلغتنامه دهخداتااکه . [ اُ ک ِ ] (اِخ ) نام یکی از بنادر قدیم ایران در خلیج فارس . (ایران باستان ص 1509).
تاقیهلغتنامه دهخداتاقیه . [ ی َ ] (اِ) از وسائل آرایش مو که زنان شوهردار بکار برند. (فرهنگ پیانکی ).
طاقچه پوشلغتنامه دهخداطاقچه پوش . [ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) جامه ای که کف طاقچه را بدان میپوشیدند و اعیان و توانگران طاقچه پوش عروس را از زر خالص میکردند.
طاقچه جقلغتنامه دهخداطاقچه جق . [ چ َ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز. واقع در 40هزارگزی باختر سراسکند و 25هزارگزی بخط آهن میانه - مراغه . کوهستانی ، معتدل . با 486 ت
طاقچه داشلغتنامه دهخداطاقچه داش . [ چ َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. واقع در 50هزارگزی شمال مشکین شهر و 50هزارگزی شوسه ٔ گرمی اردبیل . کوهستانی معتدل . با 82 تن سکنه . آ
طاقچه پوشلغتنامه دهخداطاقچه پوش . [ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) جامه ای که کف طاقچه را بدان میپوشیدند و اعیان و توانگران طاقچه پوش عروس را از زر خالص میکردند.
طاقچه جقلغتنامه دهخداطاقچه جق . [ چ َ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز. واقع در 40هزارگزی باختر سراسکند و 25هزارگزی بخط آهن میانه - مراغه . کوهستانی ، معتدل . با 486 ت
طاقچه داشلغتنامه دهخداطاقچه داش . [ چ َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. واقع در 50هزارگزی شمال مشکین شهر و 50هزارگزی شوسه ٔ گرمی اردبیل . کوهستانی معتدل . با 82 تن سکنه . آ