تاووشلغتنامه دهخداتاووش . (اِ صوت ) تاوش و صدا و آواز پای . (اشتینگاس ) (ناظم الاطباء). رجوع به تاوش شود.
طاووسفرهنگ فارسی عمیدپرندهای زیبا از خانوادۀ کبک که نر آن دم چتری بزرگ با پرهای رنگین دارد.⟨ طاووس آتشپر: [قدیمی، مجاز] آفتاب.⟨ طاووس مشرقخرام: = ⟨ طاووس آتشپر⟨ طاووس علیین: طاووس بهشتی.⟨ طاووس فلک: [قدیمی، مجاز] = ⟨ طاووس آتشپر
کبک لبلغتنامه دهخداکبک لب . [ ک َ ل َ ] (ص مرکب ) که لبی چون کبک زیبا دارد. || مجازاًزیبالب . لعل لب ، بمناسبت سرخی منقار او : در گریه ٔ وداع تذروان کبک لب طاووس وار پای گل آلود می بریم .خاقانی .
گل آلودلغتنامه دهخداگل آلود. [ گ ِ ](ن مف مرکب ) تیره از خاک و لای . گل آلوده : در گریه ٔ وداع تذروان کبک لب طاووس وار پای گل آلود میبریم . خاقانی .دلم که خدمت زلف تو کرد چون گلسرنکرده پای گل آلود شانه بازآورد. <p class="autho
خارپشتلغتنامه دهخداخارپشت . [ پ ُ ] (اِ مرکب ) جانوری است معروف . گویند مار افعی را می گیرد و سر به خود فرومی کشد و مارخود را چندان بر خارهای پشت او می زند که هلاک می شود و در زمین سوراخ کرده می ماند و بر پشت و دم آن مثل دوک خارها باشند. (آنندراج ) (برهان قاطع) (غیاث اللغة)(فرهنگ نظام ) (ناظم ا
طاووسفرهنگ فارسی عمیدپرندهای زیبا از خانوادۀ کبک که نر آن دم چتری بزرگ با پرهای رنگین دارد.⟨ طاووس آتشپر: [قدیمی، مجاز] آفتاب.⟨ طاووس مشرقخرام: = ⟨ طاووس آتشپر⟨ طاووس علیین: طاووس بهشتی.⟨ طاووس فلک: [قدیمی، مجاز] = ⟨ طاووس آتشپر
خان طاووسلغتنامه دهخداخان طاووس . (اِخ ) دهی است از دهستان دول بخش حومه ٔ شهرستان ارومیّه . واقع در 59 هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه و 8 هزارگزی باختر شوسه ٔ ارومیّه به مهاباد. ناحیه ای است واقع در دامنه ٔ کوهستان با آب و هوای مناطق
خانقاه طاووسلغتنامه دهخداخانقاه طاووس . [ ن َ / ن ِ هَِ ] (اِخ ) نام خانقاهی بوده است که بجانب خانقاه سعدالدین گمشتکین خادم در حلب قرارداشته و امروز داخل کاروانسرای خیری بک شده است . (از خطط الشام محمد کردعلی جزء 6 ص <span class="hl"
ملک طاووسلغتنامه دهخداملک طاووس . [ م َ ل َ ] (اِخ ) نام شیطان است نزد علی اللهیان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).نام شیطان نزد یزیدیها که او را می پرستند، اما نه به عنوان معارض و خصم خدای تعالی ، بلکه اینان ملک طاووس یا شیطان را فرشته ای می دانند که هرچند به سبب طغیان و سرکشی مغضوب درگاه الهی شد و
طاووسفرهنگ فارسی عمیدپرندهای زیبا از خانوادۀ کبک که نر آن دم چتری بزرگ با پرهای رنگین دارد.⟨ طاووس آتشپر: [قدیمی، مجاز] آفتاب.⟨ طاووس مشرقخرام: = ⟨ طاووس آتشپر⟨ طاووس علیین: طاووس بهشتی.⟨ طاووس فلک: [قدیمی، مجاز] = ⟨ طاووس آتشپر