طحندیکشنری عربی به فارسیکوبيدن , عمل خرد کردن يا اسياب کردن , سايش , کار يکنواخت , اسياب کردن , خردکردن , تيز کردن , ساييدن , اذيت کردن , اسياب شدن , سخت کارکردن
طحنلغتنامه دهخداطحن . [ طَ ] (ع مص ) آرد کردن گندم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کذا طحنت الرحی . (منتهی الارب ). آسیا کردن . || طحنت الافعی ؛ گرد گردید مار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خردکردن و طاحونه که آسیا باشد مسمی به اسم لازم است .
طحنلغتنامه دهخداطحن . [ طِ ] (ع اِ) آرد. و فی المثل : اسمع جعجعة و لااری طحنا؛ یعنی آواز آسیا میشنوم و نمی بینم آرد را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دقیق . || گرد. (دهار).
طحنلغتنامه دهخداطحن . [ طُ ح َ ] (ع اِ) جانورکی است . || شیر بیشه . || مرد کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بعربی غنم را گویند. || حربا. (فهرست مخزن الادویه ).
بالگروهheli team, helicopter teamواژههای مصوب فرهنگستانگروهی متشکل از نیروهای مجهز به تجهیزات رزمی که با استفاده از بالگرد ترابری میشوند
گروه رویارویی با پیشامدهای رایانهایcomputer incident response team, cyber incident response teamواژههای مصوب فرهنگستانگروهی متشکل از تحلیلگران امنیت رایانه که بهمنظور مهار و ریشهکنی و بازیابی آسیبهای ناشی از پیشامدهای امنیت رایانه گردهم آمده باشند اختـ . گروه روپر CIRT متـ . گروه رویارویی با پیشامدهای امنیت رایانهای computer security incident response team, CSIRT مرکز رویارویی با پیشامدهای رایانهای
دویستمتر تیمیteam sprintواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست که در آن تیمهای سهنفره، دوبهدو، سه دور مسیر راهه/پیست را طی میکنند؛ برنده تیمی است که در مدت زمان کمتری کار را خاتمه میدهد
تعقیبی تیمیteam pursuitواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست با قواعد مسابقة تعقیبی که در آن دو تیم سه یا چهار نفره با هم رقابت میکنند
گروه بازبینی باندchecker teamواژههای مصوب فرهنگستانگروه مسئول نگهداری علائم باند یا خزشراه یا پیشگاه
مطحنلغتنامه دهخدامطحن . [ م ِ ح َ ] (ع اِ) آسیا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ). اسکده . (مهذب الاسماء). آسیاکده . سرآسیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گردکان ما در این مطحن شکست هرچه گوئیم از غم خود اندک است .مولوی .