ترجمه مقاله

طربناک

tarabnāk

١. نشاط‌آور: ◻︎ خیز و در کاسهٴ زر آب طربناک انداز / پیشتر زآنکه شود کاسهٴ سر خاک‌انداز (حافظ: ۵۳۳).
٢. [قدیمی] شادمان؛ خوشحال؛ بانشاط: ◻︎ بنگر ز صبا دامن گل چاک شده / بلبل ز جمال گل طربناک شده (خیام: ۱۰۳).

پرنشاط، سرورانگیز، شادمان، سروربخش، طربانگیز، مسرتبار، مسرتبخش، بانشاط، نشاطآور، نشاطانگیز ≠ غمناک

ترجمه مقاله