تکه تکهلغتنامه دهخداتکه تکه . [ ت ِک ْ ک َ / ک ِ ت ِک ْ ک ِ / ک َ ] (ص مرکب ) پاره پاره و لقمه لقمه . (ناظم الاطباء). قطعه قطعه . بریده بریده .
تکه تکهدیکشنری فارسی به انگلیسیasunder, bitty, fractional, piecemeal, sky-high, lump, patchy, sectional
تکهتکهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کهتکه، پارهپاره، عضوعضو، ریزریز، قیمه، قیمهقیمه شقهشده، مثلجگر زلیخا، شکسته، جدا ناقص پرپرو، تجهیز نشده کوچک
قرطقةلغتنامه دهخداقرطقة. [ ق َ طَ ق َ ] (ع مص ) کرته پوشانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ناطقةلغتنامه دهخداناطقة. [ طِ ق َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ناطق است . رجوع به ناطق شود. || سخنگوی . (منتهی الارب ). گوینده .نطق کننده . فرگویا. سخن راننده . متکلم . (ناظم الاطباء). || قوه ای که بدان شخص تکلم می کند و سخن می گوید. (ناظم الاطباء). || ناطقه (نفس یا قوه ٔ...)؛ قوت انسانی . یکی از قوای
مناطقةلغتنامه دهخدامناطقة. [ م ُ طَ ق َ ] (ع مص ) با کسی سخن گفتن . (المصادر زوزنی ). با هم گفتگو و سخن کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منطقةلغتنامه دهخدامنطقة. [ م ِ طَ ق َ ] (ع اِ) کمربند و آنچه بدان میان را بندند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). میان بند. (آنندراج ). کمربند. مِنطَق و در مصباح آمده منطقة همان است که مردم آن را «حیاصة» گویند. ج ، مناطق . (از اقرب الموارد). از وسایل ملوک و آن چیزی بوده است که بر میان می بستند و
مطقةلغتنامه دهخدامطقة. [ م َ ق َ ] (ع اِ) شیرینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).