طلقلغتنامه دهخداطلق .[ طَ ] (ع اِ) آهو. ج ، اطلاق . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || سگ شکاری . || (ص ) ناقه ٔ بر سر خود گذاشته . (منتهی الارب ). شتر غیرمقید.- طلق الوجه ؛ خندان و گشاده روی . (منتهی الارب ). گشاده روی . (مهذب الاسماء). خوشرو. بشاش .- <span
طلقةدیکشنری عربی به فارسیگلوله , تير , ساچمه , رسايي , پرتابه , تزريق , جرعه , يک گيلا س مشروب , فرصت , ضربت توپ بازي , منظره فيلمبرداري شده , عکس , رها شده , اصابت کرده , جوانه زده
طلقاءلغتنامه دهخداطلقاء. [ طُ ل َ ] (ع ص ، اِ) از بند رها کردگان . (ربنجنی ). ج ِ طلیق . (مهذب الاسماء): ثم ولی مروان بن الحکم طرید لعین رسول اﷲ و ابن لعینه فاسق فی بطنه و فرجه ... ثم تداولها بنومروان بعده اهل بیت اللعنة طرداء رسول اﷲ و قوم من الطلقاء لیسو من المهاجرین و الانصار و لا التابعین
طلقانلغتنامه دهخداطلقان . [ طَ ل َ ] (اِخ ) دهی است به زهراء و در آن گور جماعتی از صالحین است . مجدبن نجار حافظ آنجا سماع حدیث کرده است . (معجم البلدان ).
اطلاقلغتنامه دهخدااطلاق .[ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَلْق . (اقرب الموارد). ج ِ طَلْق .آهوان . (از منتهی الارب ). ج ِ طَلْق و طُلْق و طُلُق و طَلَق . (ناظم الاطباء). رجوع به کلمه های مذکور شود.ج ِ طَلَق و طَلُق . (اقرب الموارد) (از متن اللغة).
طلقةدیکشنری عربی به فارسیگلوله , تير , ساچمه , رسايي , پرتابه , تزريق , جرعه , يک گيلا س مشروب , فرصت , ضربت توپ بازي , منظره فيلمبرداري شده , عکس , رها شده , اصابت کرده , جوانه زده
طلقاءلغتنامه دهخداطلقاء. [ طُ ل َ ] (ع ص ، اِ) از بند رها کردگان . (ربنجنی ). ج ِ طلیق . (مهذب الاسماء): ثم ولی مروان بن الحکم طرید لعین رسول اﷲ و ابن لعینه فاسق فی بطنه و فرجه ... ثم تداولها بنومروان بعده اهل بیت اللعنة طرداء رسول اﷲ و قوم من الطلقاء لیسو من المهاجرین و الانصار و لا التابعین
طلقانلغتنامه دهخداطلقان . [ طَ ل َ ] (اِخ ) دهی است به زهراء و در آن گور جماعتی از صالحین است . مجدبن نجار حافظ آنجا سماع حدیث کرده است . (معجم البلدان ).
حسن مطلقلغتنامه دهخداحسن مطلق .[ ح ُ ن ِ م ُ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حسن باری تعالی که عدم و تنزل ندارد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
خیرمطلقلغتنامه دهخداخیرمطلق . [ خ َ / خ ِ رِ م ُ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خیر محض . خیر فارغ از شر. خیر تام . خیر کامل .
حشو مطلقلغتنامه دهخداحشو مطلق . [ ح َ وِم ُ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (در علم استیفا). رجوع به حشو و بارز و نفایس الفنون قسم اول ص 85 شود.
خطای مطلقلغتنامه دهخداخطای مطلق . [ خ َ ی ِ م ُ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تفاوت بین مقدار واقعی یک کمیت و مقداری که از طریق تجربه بدست آمده است ، خطای مطلق می نامند: اگر کمیتهای واقعی a و b و c</span
متطلقلغتنامه دهخدامتطلق . [ م ُ ت َ طَل ْ ل ِ ] (ع ص ) گزیده و پسندیده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).