ترجمه مقاله

طول

tul

۱. [مقابلِ کوتاهی] درازی.
۲. [مقابلِ عَرض] درازا.
۳. (اسم مصدر) دراز شدن.
۴. (ریاضی) هر‌یک از دو ضلع بزرگ‌تر مستطیل.
۵. امتداد: در تمام طول خیابان، قدم‌به‌قدم گُل گذاشته‌ بودند.
۶. (اسم مصدر) طولانی شدن.
۷. مدت: در طول این چند سال، پدرت خیلی شکسته شده است.
⟨ طول جغرافیایی: (جغرافیا) فاصلۀ زاویه‌ای بین نصف‌النهار هر نقطه از نصف‌النهار مبدٲ (معمولاً گرینویچ).
⟨ طول دادن: (مصدر متعدی) به تٲخیر انداختن.
⟨ طول کشیدن: (مصدر لازم) به درازا کشیدن؛ ادامه یافتن.
⟨ طول موج: (فیزیک) فاصلۀ مابین ماکزیمم‌های دوموج متوالی؛ مقدار مسافتی که حرکت ارتعاشی در زمان تناوب خود می‌پیماید.

۱. درازا، درازی
۲. ضلعبزرگتر
۳. دیرش، مدت، زمان ≠ پهنا، عرض
۴. امتداد، مسافت، بعد

درازا، درازنا

ترجمه مقاله