معمور ساختنلغتنامه دهخدامعمور ساختن . [ م َ ت َ ] (مص مرکب ) آباد کردن : و مملکتها معمور سازند. (ظفرنامه ٔ یزدی ). و رجوع به معمور کردن شود.
هاروکلغتنامه دهخداهاروک . (اِخ ) قلعه ای بوده در حدود سیواس آسیای صغیر که تیمور آن را تسخیر و خراب کرد. رجوع به ظفرنامه ج 2 ص 297 شود.
لالیملغتنامه دهخدالالیم . (اِخ ) نام یکی از یاران و سپاهیان امیرتیمور گورکان در جنگ شاه منصور. (ظفرنامه ٔ شامی به نقل از تاریخ عصر حافظ، ص 434).
کورگهلغتنامه دهخداکورگه . [ ک َوُ گ َ ] (ترکی ، اِ) به معنی نقاره ، این لفظ ترکی است . بعضی محققان نوشته اند که در آخر این لفظ به جای «ها» «الف » باید نوشت و به خواندن ، ها باید خواند... (غیاث ). کورکه . کورکا. کورگا : چون در کنف حفظاﷲ به قلبگاه بازآمد کورگه و نقاره و ک