عاملةلغتنامه دهخداعاملة. [ م ِ ل َ ](ع ص ، اِ) مؤنث عامل . رجوع به عامل شود. عاملة الرمح ؛ سینه ٔ نیزه که نزدیک سنان باشد. ج ، عاملات و عوامل . (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (آنندراج ) (المنجد).
عاملةلغتنامه دهخداعاملة. [ م ِ ل َ ] (اِخ ) ابن سبأبن یشجب بن یعرب بن قحطان ، جد جاهلی است که برادر حمیر و کهلان است . (از الاعلام زرکلی ).
عاملةلغتنامه دهخداعاملة. [ م ِ ل َ ] (اِخ ) بنت مالک بن ودیعةبن عفیربن عدی از کهلان از قحطانیه . ام جاهلی است که خاندان او از پسران او حارث بن مالک بن ودیعةبن عفیرند و از آنهاست : عدی الرقاع العاملی شاعر. (از الاعلام زرکلی ). و رجوع به عقدالفرید ج 3 ص <span cl
حاملهلغتنامه دهخداحامله . [ م ِ ل َ/ ل ِ ] (از ع ، ص ) تأنیث حامل . برنده . حمل کننده . آنکه بار بر پشت یا بر سر دارد. (مهذب الاسماء). ج ، حاملات . || آبستن . باردار. حامل . زن باردار. حُبْلی ̍. حامله . بارور. بارگرفته . حابله : وآ
حوملةلغتنامه دهخداحوملة. [ ح َ م َ ل َ ] (ع مص ) حمل کردن آب را. اصل آن حمل بود و او بر آن افزوده شد تا برباعی ملحق شود. (اقرب الموارد). بداشتن آب را. (ناظم الاطباء).
هاملةلغتنامه دهخداهاملة. [ م ِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث هامل : ماشیة هاملة؛ ستور به چرا گذاشته شده ٔ بی نگهبان . ج ، هوامل . (ناظم الاطباء).
جبل عاملةلغتنامه دهخداجبل عاملة. [ ج َ ب َ ل ِ م ِ ل َ ] (اِخ ) نام کوهی است از توابع دمشق . رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 200 شود.
معاملةلغتنامه دهخدامعاملة. [ م ُ م َ ل َ ] (ع مص ) تکلیف دادن کسی را به کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تصرف کردن در بیع و مانند آن . || بها کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معامله شود. || در سخن اهل عراق ، مساقاة است درلغت حجازیان . (از اقرب الموارد) (از تاج
جبل عاملةلغتنامه دهخداجبل عاملة. [ ج َ ب َ ل ِ م ِ ل َ ] (اِخ ) نام کوهی است از توابع دمشق . رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 200 شود.