ترجمه مقاله

عامی

'ām[m]i

۱. جاهل؛ نادان؛ بی‌سواد: ◻︎ بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط / ز بس‌که عارف و عامی به رقص برجستند (سعدی: ۴۱۹).
۲. (اسم، صفت نسبی) [مقابلِ علوی] [قدیمی] غیر سیّد.

بیسواد، جاهل، عوام، ناآموخته، نادان ≠ عارف

ترجمه مقاله