عبارةدیکشنری عربی به فارسیگذرگاه , معبر , جسر , گذر دادن , ازيک طرف رودخانه بطرف ديگر عبور دادن , عبارت
هباریةلغتنامه دهخداهباریة. [ هََ ب ْ با ری ی َ ] (ص نسبی ) نسبت است به هبار. (وفیات الاعیان چ 1 ج 2 ص 120).
هباریةلغتنامه دهخداهباریة. [ هَُ ی َ ] (ع اِ) آن چیزی از پرز پنبه که میپرد و همچنین از پشم و پر. (ناظم الاطباء). ریشه و ریزه ٔ پنبه و پشم که بپرد. (منتهی الارب ).ما طار من الریش . (اقرب الموارد). || چرک وسبوسه ٔ سر. مایتعلق باسفل الشعر مثل النخالة من وسخ الرأس . (تاج العروس ).