عباسیفرهنگ فارسی عمید۱. از نوادگان عباس: خلفای عباسی.۲. (اسم، صفت نسبی، منسوب به شاه عباس) در دورۀ صفوی، واحد پول ایران، برابر با یکپنجاهم تومان.۳. (اسم، صفت نسبی) [منسوخ] در دورۀ قاجار، واحد پول ایران، برابر با چهار شاهی یا دویست دینار.
عباسیلغتنامه دهخداعباسی . [ ع َب ْ با ] (ص نسبی ) منسوب به عباس . رجوع به عباس شود. || سرخ به کبودی مایل . || کنایت از رنگ سیاه است چرا که خلفای عباسی لباس سیاه رامقبول خود ساخته بودند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
عباسیلغتنامه دهخداعباسی . [ع َب ْ با ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بارمعدن بخش سرولایت شهرستان نیشابور. واقع در 48هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا. ناحیه ای است کوهستانی و هوای آن معتدل است و 2 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمی
عباسیلغتنامه دهخداعباسی . [ ع َب ْ با ] (اِ) واحد پول معادل چهارشاهی . دوصددینار. دوصنار. رجوع به صنار و صددینار شود.
عباسیلغتنامه دهخداعباسی . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) (996 - 1038 هَ . ق .) علیرضا. از مشاهیر خطاطان و خوش نویسان رسمی دربار شاه عباس کبیرو از نقاشان و هنرمندان عصر خود بود. آثار هنری او گران بها و در موزه های بزرگ اروپا یافت میشود.
حباسیلغتنامه دهخداحباسی . [ ح َ سی ی ] (ع ص نسبی ) سمعانی گوید: هذه النسبة الی حباسة و هو قائد الجیش الذی وافی من العرب بعد سنة ثلثمائة[ 300 هَ . ق . ] فی ایام المقتدر باﷲ، جاء فی عدد یقال انهم کانوا یزیدون علی المائة الف [ 1000</spa
حباشیلغتنامه دهخداحباشی . [ ح ُ شی ی ](ع ص نسبی ) سمعانی گوید: هذه النسبة الی حباشة و هوجدّ ابی ذرّبن جیش بن حباشةبن ادیش بن هلال الأسدی الحباشی من قرّاء التابعین و زهادهم . روی عن عمروبن علی بن ابی طالب و عبداﷲبن مسعود و اُبی ّبن کعب و غیرهم .
حسن عباسیلغتنامه دهخداحسن عباسی . [ ح َ س َ ن ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن جعفربن عبدالصمد. پسر متوکل خلیفه ٔ عباسی بود. (477 - 554 هَ . ق .)او راست : «سرعةالجواب ». (هدیة العارفین ج 1 ص <span class="
خان عباسیلغتنامه دهخداخان عباسی . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری . ناحیه ای است واقع در 16 هزارگزی جنوب خاوری ساری و در ساحل خاوری رود تجن . آب و هوایش معتدل و مرطوب و مالاریایی است . سکنه ٔ آنجا <span class="hl" dir="lt
حاکم عباسیلغتنامه دهخداحاکم عباسی . [ ک ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) رجوع به حاکم بامر اﷲ ابوالعباس احمدبن ابی علی شود.
عباسیهلغتنامه دهخداعباسیه . [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنا) بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 28هزارگزی شمال خاوری اهواز و 17هزارگزی خاور راه آهن (کنار کارون ). ناحیه ای است واقع در دشت . گرمسیر.
عباسیهلغتنامه دهخداعباسیه . [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) رجوع به نعمیه شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
عباسیهلغتنامه دهخداعباسیه . [ ع َب ْ با ی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول واقع در 6هزارگزی خاور خط آهن تهران به اهوازو 5هزارگزی خاور شوسه ٔ اهواز به دزفول . ناحیه ای است واقع در دشت گرمسیر و مالار
عباسیهلغتنامه دهخداعباسیه . [ ع َب ْبا سی ی َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 14هزارگزی شمال سکوهه و یکهزارگزی خاوری شوسه ٔ زاهدان به زابل . ناحیه ای است واقع در جلگه . هوای آن معتدل است و 547 تن سکنه دارد.
عباسیةلغتنامه دهخداعباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برکال بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر. واقع در 32هزارگزی جنوب خلیل آباد سر راه شوسه ٔ عمومی بردسکن این ده در جلگه واقع و هوای آن معتدل و گرمسیر است و 139 تن س
عباسیهلغتنامه دهخداعباسیه . [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنا) بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 28هزارگزی شمال خاوری اهواز و 17هزارگزی خاور راه آهن (کنار کارون ). ناحیه ای است واقع در دشت . گرمسیر.
عباسیهلغتنامه دهخداعباسیه . [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) رجوع به نعمیه شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
عباسیهلغتنامه دهخداعباسیه . [ ع َب ْ با ی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول واقع در 6هزارگزی خاور خط آهن تهران به اهوازو 5هزارگزی خاور شوسه ٔ اهواز به دزفول . ناحیه ای است واقع در دشت گرمسیر و مالار
عباسیهلغتنامه دهخداعباسیه . [ ع َب ْبا سی ی َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 14هزارگزی شمال سکوهه و یکهزارگزی خاوری شوسه ٔ زاهدان به زابل . ناحیه ای است واقع در جلگه . هوای آن معتدل است و 547 تن سکنه دارد.
عباسیةلغتنامه دهخداعباسیة. [ ع َب ْ با سی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برکال بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر. واقع در 32هزارگزی جنوب خلیل آباد سر راه شوسه ٔ عمومی بردسکن این ده در جلگه واقع و هوای آن معتدل و گرمسیر است و 139 تن س
حسن عباسیلغتنامه دهخداحسن عباسی . [ ح َ س َ ن ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن جعفربن عبدالصمد. پسر متوکل خلیفه ٔ عباسی بود. (477 - 554 هَ . ق .)او راست : «سرعةالجواب ». (هدیة العارفین ج 1 ص <span class="
خان عباسیلغتنامه دهخداخان عباسی . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری . ناحیه ای است واقع در 16 هزارگزی جنوب خاوری ساری و در ساحل خاوری رود تجن . آب و هوایش معتدل و مرطوب و مالاریایی است . سکنه ٔ آنجا <span class="hl" dir="lt
حاکم عباسیلغتنامه دهخداحاکم عباسی . [ ک ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) رجوع به حاکم بامر اﷲ ابوالعباس احمدبن ابی علی شود.
حاکم عباسیلغتنامه دهخداحاکم عباسی . [ ک ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) رجوع به حاکم بامر اﷲ ابوالعباس احمدبن مستکفی باﷲ... شود.
حسین عباسیلغتنامه دهخداحسین عباسی . [ ح ُ س َ ن ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن محمد نبهانی حلبی حنفی کتابشناس . متوفی به حلب در 1095 هَ . ق . 1674/ م . او راست : «الجامع للاثار» در فهرست کتب و کتاب شناسی . (معجم المؤلفین از هدیة العارفی