عبوسلغتنامه دهخداعبوس . [ ع ُ ] (ع مص ) روی ترش کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ترجمان ) (تاج المصادر) (غیاث اللغات ). رجوع به عبس شود.
عبوسلغتنامه دهخداعبوس . [ ع َ ] (ع ص ) بسیار ترش روی . (اقرب الموارد). || شیربیشه . || روز بد که از آن روی ترش شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
آمار بوزـ اینشتینBose-Einstein statisticsواژههای مصوب فرهنگستانقانون حاکم بر سامانهای از ذرات که تابع موج آنها، درپی جابهجایی دو ذرۀ یکسان، بدون تغییر میماند
توزیع بوزـ اینشتینBose-Einstein distributionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی که حاکی از تعداد ذرات در هریک از حالتهای انرژی مجاز در مجموعهای از بوزونهاست
چگالش بوزـ اینشتینBose-Einstein condensationواژههای مصوب فرهنگستانتراکم جمعیت حالت پایه برای سامانهای از بوزونهای تمایزناپذیر در دمایی پایینتر از دمای بحرانی
چگالۀ بوزـ اینشتینBose-Einstein condensateواژههای مصوب فرهنگستانآنچه از فرایند چگالش بوزـ اینشتین حاصل میشود
بیشرأیریزیballot-box stuffing, ballot stuffingواژههای مصوب فرهنگستانتقلب در رأیگیری از راه پرکردن صندوق با آرای غیرواقعی متـ . پرکردن صندوق
عبوسا قمطریرافرهنگ فارسی عمیدسختترشرو و اخمو؛ با روی ترش و گرفته. Δ مٲخوذ از آیۀ ۱۰ سورۀ انسان «اِنّا نَخافُ مِن رَبَّنا یَوماً عبوساً قمطریرا» (= همانا میترسیم از پروردگار خود از روزی سخت که رویها ترش و گرفته باشد).
عبوسی کردنلغتنامه دهخداعبوسی کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اخم کردن . ترش روئی کردن . ابرو درهم کشیدن .
عبوسا قمطریرافرهنگ فارسی عمیدسختترشرو و اخمو؛ با روی ترش و گرفته. Δ مٲخوذ از آیۀ ۱۰ سورۀ انسان «اِنّا نَخافُ مِن رَبَّنا یَوماً عبوساً قمطریرا» (= همانا میترسیم از پروردگار خود از روزی سخت که رویها ترش و گرفته باشد).
عبوسی کردنلغتنامه دهخداعبوسی کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اخم کردن . ترش روئی کردن . ابرو درهم کشیدن .