عبیدلغتنامه دهخداعبید. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن مالک بن سوید از جذام از قحطانیه . جدی جاهلی است از اعقاب او هستند بنواسیر. و طائفه ای از ایشان در حوف باف (شرقی مصر) بودند. (از الاعلام زرکلی ).
عبیدلغتنامه دهخداعبید. [ ع ُ ب َ ](اِخ ) ابن عوف بن عمر از اوس از قحطان . جدی جاهلی است و از نسل اوست بعضی از صحابه . (از الاعلام زرکلی ).
عبیدلغتنامه دهخداعبید. [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابرص بن عوف بن جشم الاسدی از مضر. شاعر و از بزرگان و حکمای زمان جاهلیت بوده . وی یکی از اصحاب مجمهرات است که در طبقه دوم از معلقات است . معاصر امراء القیس بود و او را مناظرات و مناقضاتی با وی است . عمری دراز کرد. وی در حدود سال <span class="hl" dir="l
مدیریت بر مبنای سرکشیmanagement by walking around, management by wandering about, management by walking about, MBWAواژههای مصوب فرهنگستانروشی در مدیریت که در آن بر حضور مستقیم و سرزدة مدیریت در امور کاری و گفتوگو با کارمندان تأکید میشود
اطلاعات هزینههای محلیinformation about typical costsواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به هزینههای اضافی احتمالی خرید کالاهای محلی و خدمات متداول در هر مقصد گردشگری
اطلاعات ورودentry information about a countryواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به قوانین و مقررات ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن
اطلاعات فراغتی ـ ورزشیinformation about sport and leisure facilitiesواژههای مصوب فرهنگستانریز اطلاعات تسهیلات ورزشی و فراغتی موجود در مقصد اعم از اینکه در قرارداد قید شده باشد یا نشده باشد
نورتابabat-jour (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانچراغی معمولاً پایهدار که سرپوشی برای تنظیم نور داشته باشد
عبیدالغتنامه دهخداعبیدا. [ ع ُ ب َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن طیفور، مکنی به ابوالحسن . مورخ و از مردم خراسان است .و تولد و وفاتش به بغداد بود. وی ذیلی بر تاریخ پدرخود در اخبار بغداد نوشت . (تاریخ پدر او تا پایان خلافت المهتدی باﷲ است ) او اخبار المعتضد و المکتفی و المقتدر را بدان افزود و ق
عبیدالغتنامه دهخداعبیدا. [ ع ُ ب َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن الحبحاب الموصل . مدتی والی مصر بود. هشام بن عبدالملک وی را به سال 117 هَ . ق . به افریقیه فرستاد و او کار آنجا را سامان داد و غازیان به صقلیه و سوسن و سرزمین سودان فرستاد و همه پیروز بازگشتند سپس امر بل
عبیدالغتنامه دهخداعبیدا. [ ع ُ ب َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جبرائیل بن عبیداﷲبن بختیشوع . طبیب باحث و از مردم میافارقین است . از تصنیفات او است مناقب الاطباء. الروضة فی الطب . التواصل الی حفظ التناسل . طبایع الحیوان و خواصها و منافع اعضائها. الخاص فی علم الخواص .وی به سال <span class="hl" dir="l
عبیدالغتنامه دهخداعبیدا. [ ع ُ ب َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حر الجعفی . مردی شجاع و در شرف ، صلاح و فضل از بزرگان قوم خود بود. وی از اصحاب عثمان بن عفان است . پس از قتل عثمان به معاویه پیوست و در جنگ صفین با او بود پس ازقتل علی (ع ) بکوفه رفت و در فاجعه ٔ حسین بن علی (ع ) خود را پنهان کرد و در ک
عبیدالغتنامه دهخداعبیدا. [ ع ُ ب َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حسن بغدادی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به غلام ، حاسب و فلکی و از افاضل است از کتب اوست : احکام النجوم . اتسییرات و الشعاعات . الاختیارات . الجامع الکبیر. الاصول المجردة.وی به سال 376 هَ . ق . درگذشت . (
ابومالکلغتنامه دهخداابومالک . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) عبید الاشعری . رجوع به ابومالک الاشعری عبید یا عمرو... شود.
ابوالرجاللغتنامه دهخداابوالرجال . [ اَ بُرْ رِ ] (اِخ ) عقبةبن عبید طائی ، برادر سعیدبن عبید طائی . محدث است .
عبیدالغتنامه دهخداعبیدا. [ ع ُ ب َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن طیفور، مکنی به ابوالحسن . مورخ و از مردم خراسان است .و تولد و وفاتش به بغداد بود. وی ذیلی بر تاریخ پدرخود در اخبار بغداد نوشت . (تاریخ پدر او تا پایان خلافت المهتدی باﷲ است ) او اخبار المعتضد و المکتفی و المقتدر را بدان افزود و ق
عبیدالغتنامه دهخداعبیدا. [ ع ُ ب َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن الحبحاب الموصل . مدتی والی مصر بود. هشام بن عبدالملک وی را به سال 117 هَ . ق . به افریقیه فرستاد و او کار آنجا را سامان داد و غازیان به صقلیه و سوسن و سرزمین سودان فرستاد و همه پیروز بازگشتند سپس امر بل
عبیدالغتنامه دهخداعبیدا. [ ع ُ ب َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جبرائیل بن عبیداﷲبن بختیشوع . طبیب باحث و از مردم میافارقین است . از تصنیفات او است مناقب الاطباء. الروضة فی الطب . التواصل الی حفظ التناسل . طبایع الحیوان و خواصها و منافع اعضائها. الخاص فی علم الخواص .وی به سال <span class="hl" dir="l
عبیدالغتنامه دهخداعبیدا. [ ع ُ ب َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حر الجعفی . مردی شجاع و در شرف ، صلاح و فضل از بزرگان قوم خود بود. وی از اصحاب عثمان بن عفان است . پس از قتل عثمان به معاویه پیوست و در جنگ صفین با او بود پس ازقتل علی (ع ) بکوفه رفت و در فاجعه ٔ حسین بن علی (ع ) خود را پنهان کرد و در ک
عبیدالغتنامه دهخداعبیدا. [ ع ُ ب َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حسن بغدادی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به غلام ، حاسب و فلکی و از افاضل است از کتب اوست : احکام النجوم . اتسییرات و الشعاعات . الاختیارات . الجامع الکبیر. الاصول المجردة.وی به سال 376 هَ . ق . درگذشت . (
چم العبیدلغتنامه دهخداچم العبید. [ چ َ مِل ْ ع ُ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان آب (بلوک غاقجه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 24 هزارگزی خاور اهواز و 6 هزارگزی خاور راه آهن تهران به اهواز واقع است . دشت و گرمسیر است و <span clas
ابوعبیدلغتنامه دهخداابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن معاویةبن سیرةبن حسین بن النمیری . یکی از روات حدیث است و بعضی نام او را ابوالعبیدبن السوایی الاعمی ، معاویةبن سیرةبن حصین کوفی گفته اند.
ابوعبیدلغتنامه دهخداابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) احمدبن محمد الهروی (الشیخ الأدیب ) و ابن خلکان نام او را ابوعبید احمدبن محمدبن ابی عبیدالعبدی المؤدب الهروی الفاشانی آورده و گوید: برپشت نسخه ای از کتاب الغریبین دیدم که نام وی احمد بن محمدبن عبدالرحمن است -انتهی . در نسخه ای کهن از الغریبین ک