لغتنامه دهخدا
عجماء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعجم . آنکه فصیح نباشد و کلام خود را آشکار نکند اگر چه از عرب بود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آنکه عرب نبود. (اقرب الموارد). || (اِ) بهیمه . (اقرب الموارد). چهارپایه و منه الحدیث : جرح العجماء جبار. (از منتهی الارب ). ای جرح البهیمة هدر. (ا