عرجةلغتنامه دهخداعرجة. [ ع َ ج َ ] (اِخ ) دهی است به بحرین از آن بنی محارب از بنی عبدالقیس . (از معجم البلدان ).
عرجةلغتنامه دهخداعرجة. [ ع َ ج َ / ع ُ ج َ ] (ع اِ) مقام و موقف و آنچه بر او ایستاده شود. یقال مالی علیه عرجة و عرجة، ای مقام و موقف . (از اقرب الموارد).
عرجةلغتنامه دهخداعرجة. [ ع َ رِ ج َ ] (اِخ ) آبی است از آبهای بنی نمیر، از آن عمیربن خصم . (از معجم البلدان ).
عرجةلغتنامه دهخداعرجة. [ ع ُ ج َ ] (ع اِمص ) توقف و میل . یقال مالی علیه عرجة، ای توقف . (منتهی الارب ). تأخیر. (یادداشت مؤلف ). موضع العرج . (اقرب الموارد).
حرجةلغتنامه دهخداحرجة. [ ح َ رَ ج َ ] (اِخ ) از دیههای یمامة است . حفصی گفت دیهی است از هجرة. اندکی آب است ازآن ِ بنی قیس . (معجم البلدان ).
حرجةلغتنامه دهخداحرجة. [ ح َ رَ ج َ ] (اِخ ) کوره ای است در مشرق قوص در صعید علیا. پربرکت است . شمس الدوله تورانشاه برادر ملک صالح ناصر صلاح الدین یوسف بن ایوب ، درباره ٔ آن میگفت : در دنیا جائی را نمی شناسم که درازای آن یک میدان اسپ باشد و سی هزار دینار حاصل بدهد غیر از حرجة. (معجم البلدان )
حریجهلغتنامه دهخداحریجه . [ ح َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز، در 25هزارگزی باختری اهواز کنار رود کرخه کور، 5هزارگزی شمال راه اهواز به هویزه . دشت و گرمسیر است و 60<