عروضیلغتنامه دهخداعروضی . [ ع َ ] (اِخ ) نام او محمدبن منصوربن حسن عروضی برجی ، مکنی به ابوسهل است .وی از اهالی اصفهان و محدث بود و حدیث را نزد ابونعیم حافظ و دیگران فراگرفت و اهالی اصفهان و دیگران از او روایت کرده اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عروضیلغتنامه دهخداعروضی . [ ع َ ] (اِخ ) نام وی رزین بن زندور، و ملقب به عروضی و مکنی به ابونصر است . او شاعری است که اوزان تازه و غریبی از عروض را بکار میبرد و در این راه از استاد خود عبداﷲبن هارون پیروی میکرد.رزین از موالی طیفوربن منصور حمیری ، خال مهدی خلیفه بشمار میرفت و در بغداد سکونت داش
عروضیلغتنامه دهخداعروضی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب است به عروض که از اوزان شعر بحث میکند. (از الانساب سمعانی ). رجوع به عروض شود.- وزن عروضی ؛ وزن کلمه است ازنظر حرکات و سکنات ، بدون در نظر گرفتن نوع حرکت ، و آن در مقابل وزن صرفی است که در آن نوع حرکت و نیز نوع حرف
حرودیلغتنامه دهخداحرودی . [ ] (اِخ ) نام دو تن از شجاعان داود. (دوم سموئیل 23:25) (قاموس کتاب مقدس ).
خلیل عروضیلغتنامه دهخداخلیل عروضی . [ خ َ لی ل ِ ع َ ] (اِخ ) لقب خلیل بن احمد نحوی . رجوع به خلیل بن احمد نحوی شود.
ابوبکر عروضیلغتنامه دهخداابوبکر عروضی . [ اَ بو ب َ رِ ع َ ] (اِخ ) او را پنجاه ورقه شعر است . (ابن الندیم ).
نظامی عروضیلغتنامه دهخدانظامی عروضی . [ ن ِ ی ِ ع َ ] (اِخ ) احمدبن عمربن علی سمرقندی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نظام الدین یا نجم الدین و معروف به نظامی عروضی ، از نویسندگان و شاعران قرن ششم هجری قمری است ، وی در اواخر قرن پنجم در سمرقند ولادت یافت . پس از تحصیلات مقدماتی در سالهای <span class="h
عروضیةلغتنامه دهخداعروضیة. [ ع َ ضی ی َ ] (اِخ ) وی زنی ادیب و از اهالی اندلس بود و مولای ابوالمطرف عبدالرحمان بن غلبون کاتب بشمار میرفت . بسبب مهارتی که در فن عروض داشت این نام بر وی نهاده و نام اصلی او به دست فراموشی سپرده شد. او امالی قالی و الکامل مبرد را از حفظ داشت و شرح میگفت . عروضیة در
خلیل عروضیلغتنامه دهخداخلیل عروضی . [ خ َ لی ل ِ ع َ ] (اِخ ) لقب خلیل بن احمد نحوی . رجوع به خلیل بن احمد نحوی شود.
ابوبکر عروضیلغتنامه دهخداابوبکر عروضی . [ اَ بو ب َ رِ ع َ ] (اِخ ) او را پنجاه ورقه شعر است . (ابن الندیم ).
نظامی عروضیلغتنامه دهخدانظامی عروضی . [ ن ِ ی ِ ع َ ] (اِخ ) احمدبن عمربن علی سمرقندی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نظام الدین یا نجم الدین و معروف به نظامی عروضی ، از نویسندگان و شاعران قرن ششم هجری قمری است ، وی در اواخر قرن پنجم در سمرقند ولادت یافت . پس از تحصیلات مقدماتی در سالهای <span class="h
دائره ٔ مشتبههلغتنامه دهخدادائره ٔ مشتبهه . [ ءِ رَ / رِ ی ِ م ُ ت َ ب ِ هََ / هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوائر عروضی . رجوع به دوائر عروضی ، دایره ٔ عروضی و نیز رجوع به مشتبهه شود.
دائره ٔ مجتلبهلغتنامه دهخدادائره ٔمجتلبه . [ ءِ رَ / رِ ی ِ م ُ ت َ ل ِ ب َ / ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوائر عروضی . رجوع به دوائر عروضی و دایره ٔ عروضی و رجوع به مجتلبه شود.
دائره ٔ متفقهلغتنامه دهخدادائره ٔ متفقه . [ ءِ رَ / رِ ی ِ م ُت ْ ت َ ف ِ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوائر عروضی . رجوع به دوائر عروضی و دایره ٔ عروضی و نیز رجوع به متفقه شود.
عروضی سمرقندیلغتنامه دهخداعروضی سمرقندی . [ ع َ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) ابوالحسن نظام الدین یا نجم الدین احمدبن عمربن علی سمرقندی ، معروف به نظامی عروضی . از شعرا و نویسندگان قرن ششم هجری ، و مصنف کتاب چهارمقاله است . از شرح حال و تاریخ تولد و وفات او اطلاع صحیحی در دست نیست . گویا در اواخر قرن پنجم
عروضیةلغتنامه دهخداعروضیة. [ ع َ ضی ی َ ] (اِخ ) وی زنی ادیب و از اهالی اندلس بود و مولای ابوالمطرف عبدالرحمان بن غلبون کاتب بشمار میرفت . بسبب مهارتی که در فن عروض داشت این نام بر وی نهاده و نام اصلی او به دست فراموشی سپرده شد. او امالی قالی و الکامل مبرد را از حفظ داشت و شرح میگفت . عروضیة در
خلیل عروضیلغتنامه دهخداخلیل عروضی . [ خ َ لی ل ِ ع َ ] (اِخ ) لقب خلیل بن احمد نحوی . رجوع به خلیل بن احمد نحوی شود.
ابوبکر عروضیلغتنامه دهخداابوبکر عروضی . [ اَ بو ب َ رِ ع َ ] (اِخ ) او را پنجاه ورقه شعر است . (ابن الندیم ).
نظامی عروضیلغتنامه دهخدانظامی عروضی . [ ن ِ ی ِ ع َ ] (اِخ ) احمدبن عمربن علی سمرقندی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نظام الدین یا نجم الدین و معروف به نظامی عروضی ، از نویسندگان و شاعران قرن ششم هجری قمری است ، وی در اواخر قرن پنجم در سمرقند ولادت یافت . پس از تحصیلات مقدماتی در سالهای <span class="h
حمزه ٔ عروضیلغتنامه دهخداحمزه ٔ عروضی . [ ح َ زَ ی ِ ع َ ] (اِخ ) از قدمای شعر است و بیت ذیل در لغتنامه ٔ اسدی از او برای کلمه ٔ مغلگاه شاهد آمده است :قرارگاه ومغلگاهشان همی ز بهشت بکوهسار کنی و بژرف چاه کنی .رجوع به لغتنامه ٔاسدی شود.