عطیهلغتنامه دهخداعطیه . [ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) ابن حارث همدانی ، مکنی به ابوروق . محدث است . رجوع به ابوروق (عطیة...) شود.
عطیهلغتنامه دهخداعطیه . [ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) نام راوی شعر سنائی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اند بار از تو و دیوانه عطیه کل و کورکل تر و کورتر و غرتر و دیوانه تریم .سوزنی .
عطیهلغتنامه دهخداعطیه . [ ع َ طی ی َ ] (ع اِ) عطیة. عطیت . جایزه . انعام . بخشش : و برخوردار گردانادامیرالمؤمنین را از تو و از آن نعمت بزرگ و عطیه ٔ وافر و موهبت نفیس که ترا داد. (تاریخ بیهقی ص 307). رحمت و برکتهای ایزدی و برکت بنده ا
حطةلغتنامه دهخداحطة. [ ح ِطْ طَ ] (ع اِ) درخواست کمی چیزی . (منتهی الارب ). کلمه ای که بگفتن آن گناه از گوینده بردارند. کلمه ای که بگفتن آن گناه از بنده فرونهند. (مهذب الاسماء). و معنی آن حط عنا ذنوبنا یا اوزارنا باشد. (منتهی الارب ). || بعضی گفته اند، حطه کلمه ٔ شهادت است یعنی کلمه ٔ لا اله
حطیئةلغتنامه دهخداحطیئة. [ ح ُ طَ ءَ ] (اِخ )جرول بن اوس بن مالک عیسی ، مکنی به ابی ملیکة. شاعری مخضرمی از قبیله ٔ قیس . متوفی به سال 30 هَ . ق . او رادیوانی است . و ابن الندیم گوید: دیوان او را ابوسعیدسکری و نیز اصعمی و هم ابوعمرو شیبانی و باز طوسی وابن السکی
ابن عطیهلغتنامه دهخداابن عطیه . [ اِ ن ُ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) ابوبکر. یکی از ادبا و شعرای اندلس . اوسفری بشرق کرده و در مائه ٔ پنجم هجری میزیسته است .
ابن عطیهلغتنامه دهخداابن عطیه . [ اِ ن ُ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) ابومحمد عبدالحق بن ابی بکر، فرزند ابن عطیه ابوبکر. او را در فقه و حدیث و تفسیر و نحو و لغت ید طولی بود و در 529 هَ .ق . مقام قضای مریه داشت و سپس او را قضای جزیره ٔ میورقه دادند و او از قبول آن سر باززد
ابن عطیهلغتنامه دهخداابن عطیه . [ اِ ن ُ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) ابومحمد. از شعرا و ادبای اندلس . شاگرد لسان الدین بن خطیب . مولد او به سال 709 هَ .ق . در وادی آش ، و در همانجا منصب امامت و خطابت و سپس شغل قضا داشته است و بعد بغرناطه شده و در مسجد اعظم آنجا خطیب بوده
ابن عطیهلغتنامه دهخداابن عطیه . [ اِ ن ُ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) یکی از رجال عصر امویان . او بزمان مروان دوم بجنگ ابوحمزه که قصد حمله ٔ به شام داشت مأمور گشت و پس از شکست ابوحمزه ولیدبن عروه را بجای خویش گماشت و خود به یمن به جنگ یحیی بن طالب الحق شتافت و بر او غالب آمد و بکشت و سر او به مروان فرستا
ابن عطیهلغتنامه دهخداابن عطیه . [ اِن ُ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) ابوالهیجا مقاتل بن عطیةبن مقاتل البکری الحجازی ، ملقب به شبل الدوله . ادیب و شاعر. او یکی از امیرزادگان عرب بود و برای نِقاری که میان او و برادران افتاد از موطن خویش رحلت کرد و به بغداد و سپس بخراسان و بعد از آن بغزنه شد و هم بخراسان باز
عطیةلغتنامه دهخداعطیة. [ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) مکنی به ابووهب و مشهور به عطیه ٔواسطی . تابعی است . رجوع به ابووهب (عطیة...) شود.
عطیةلغتنامه دهخداعطیة. [ ع َطی ی َ ] (اِخ ) مکنی به ابومعزل و مشهور به عطیة الطفاوی . محدث بود. و رجوع به ابومعزل (عطیة...) شود.
ابوعطیهلغتنامه دهخداابوعطیه . [ اَ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) حردبن قطن الثکنی . او از ابومسهر الاعرابی روایت کند. (ابن الندیم ).
ابوعطیهلغتنامه دهخداابوعطیه . [ اَ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) عمربن جندب . تابعی است و برخی نام وی مالک بن عامر الهمدانی گفته اند. او در ولایت عبدالملک درگذشت .
ابوعطیهلغتنامه دهخداابوعطیه . [ اَ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) مولی بنی عقیل . او از مالک بن الحویرث و از او بدیل بن میسره روایت کند.