عقبیلغتنامه دهخداعقبی . [ ع َ ق َ ] (اِخ ) حمزةبن محمدبن عباس بن فضل بن حرث دهقان عقبی ، مکنی به ابواحمد. محدث و از اهالی عقبه ٔ بغداد بود و در ذیقعده ٔ سال 347 هَ . ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ) (از معجم البلدان ).
عقبیلغتنامه دهخداعقبی . [ ع َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقبة، که پیش از هجرت ، انصار با پیامبر اسلام (ص ) در آنجا بیعت کردند، و هریک از کسانی را که در آنجا حضور داشتند «عقبی » نامند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عقبة شود. || منسوب به عقبة، که در ماورای نهر عیسی در نزدیکی دجله ٔ بغد
عقبیلغتنامه دهخداعقبی . [ ع َ ق َ] (ص نسبی ) منسوب به عقب ، در تداول فارسی ، آنکه یا آنچه مؤخر باشد. مقابل جلوئی . رجوع به عَقِب شود.
عقبیلغتنامه دهخداعقبی . [ ع َق ِ ] (ص نسبی ) منسوب به عقب که گویا بطنی از کنانه باشد و ابوالعافیة فضل بن عمیربن راشدبن عبداﷲ کنانی عقبی مصری بدانجا منسوب است . وی محدث بود و به سال 197 هَ . ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
ژاکبیلغتنامه دهخداژاکبی . [ ک ُ ] (اِخ ) شارل گوستاو ژاکب . ریاضی دان آلمانی ، متولد در پوتسدام (1804-1851 م .).
عکبیلغتنامه دهخداعکبی . [ ع ِ ک َب ْ بی ] (ص نسبی ) منسوب به عکب بن اسدبن حارث بن عتیک . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
دار عقبیلغتنامه دهخدادار عقبی .[ رِ ع ُ با ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جهان دیگر. آخرت . مقابل دار دنیا. رجوع به دار و دارالاَّخرة شود.
علقمه ٔ عقبیلغتنامه دهخداعلقمه ٔ عقبی . [ ع َ ق َ م َ ی ِ ع َ ق َ ] (اِخ ) ابن یزید. وی در غزوه ٔ ذات الصواری شرکت داشت . و برخی وی را همان علقمه ٔ عطیفی دانند. (از الاصابة ج 5 قسم سوم ص 112).
دار عقبیلغتنامه دهخدادار عقبی .[ رِ ع ُ با ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جهان دیگر. آخرت . مقابل دار دنیا. رجوع به دار و دارالاَّخرة شود.
علقمه ٔ عقبیلغتنامه دهخداعلقمه ٔ عقبی . [ ع َ ق َ م َ ی ِ ع َ ق َ ] (اِخ ) ابن یزید. وی در غزوه ٔ ذات الصواری شرکت داشت . و برخی وی را همان علقمه ٔ عطیفی دانند. (از الاصابة ج 5 قسم سوم ص 112).
دار عقبیلغتنامه دهخدادار عقبی .[ رِ ع ُ با ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جهان دیگر. آخرت . مقابل دار دنیا. رجوع به دار و دارالاَّخرة شود.
علقمه ٔ عقبیلغتنامه دهخداعلقمه ٔ عقبی . [ ع َ ق َ م َ ی ِ ع َ ق َ ] (اِخ ) ابن یزید. وی در غزوه ٔ ذات الصواری شرکت داشت . و برخی وی را همان علقمه ٔ عطیفی دانند. (از الاصابة ج 5 قسم سوم ص 112).