عقوبتلغتنامه دهخداعقوبت . [ ع ُ ب َ ] (ع اِ) عقوبة. شکنجه و عذاب و جزای کار بد و گناه . سیاست . تنبیه . (فرهنگ فارسی معین ). بادآفراه . بادافراه . بادافره . پادآفراه . پادافره . پادافره . تِباعة. تَبِعة. رِجس . عِقاب . کیفر.مُثلَة. مَثُلَة. مِحال . نفس نقمة. نِکال . و رجوع به عقوبة شود <span c
عقوبتفرهنگ مترادف و متضادبادافراه، تادیب، تنبیه، جزا، سزا، سیاست، شکنجه، عذاب، فرجامبد، قصاص، کیفر، گوشمال، مجازات
عقوبت کردنلغتنامه دهخداعقوبت کردن . [ ع ُ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بعمل آوردن عقوبت بر کسی . (آنندراج ). مجازات کردن . تنبیه کردن . سیاست کردن . انهاک . تمثیل . تنکیل . تنهکة. معاقبة : هارون پوشیده کسان گماشته بود تا هر کس زیردار جعفر گشتی و تندمی و توجعی نمودی ... نزدیک وی آ
سزاوار (عقوبت) بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ار (عقوبت) بودن، شایسته بودن، مجازات شدن حقشبودن، سزاوار مجازات بودن
چیاکبودلغتنامه دهخداچیاکبود. [ ک َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاه میان مرادحاصل و چیاکلان در 565000 گزی تهران . (یادداشت مؤلف ).
عقوبت کردنلغتنامه دهخداعقوبت کردن . [ ع ُ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بعمل آوردن عقوبت بر کسی . (آنندراج ). مجازات کردن . تنبیه کردن . سیاست کردن . انهاک . تمثیل . تنکیل . تنهکة. معاقبة : هارون پوشیده کسان گماشته بود تا هر کس زیردار جعفر گشتی و تندمی و توجعی نمودی ... نزدیک وی آ
سزاوار (عقوبت) بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ار (عقوبت) بودن، شایسته بودن، مجازات شدن حقشبودن، سزاوار مجازات بودن
عقوبت کردنلغتنامه دهخداعقوبت کردن . [ ع ُ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بعمل آوردن عقوبت بر کسی . (آنندراج ). مجازات کردن . تنبیه کردن . سیاست کردن . انهاک . تمثیل . تنکیل . تنهکة. معاقبة : هارون پوشیده کسان گماشته بود تا هر کس زیردار جعفر گشتی و تندمی و توجعی نمودی ... نزدیک وی آ
پرعقوبتلغتنامه دهخداپرعقوبت . [ پ ُ ع ُ ب َ ] (ص مرکب ) پرشکنجه . پرعذاب : چون گور کافران ز درون پرعقوبتند گرچه برون برنگ و نگاری مزینند.سنائی .