عمایتلغتنامه دهخداعمایت . [ ع َ ی َ ] (ع اِمص ) عمایة. گمراهی و ضلالت . (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ). || ستیهیدگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غوایت و لجاج در باطل . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). لجاجت . نافرمانی . عَماءة. عَمیّة. عمّیّة. رجوع به عم
ماتmatte, flat 3واژههای مصوب فرهنگستانویژگی سطحی که برّاقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ صفر تا ده و در زاویۀ 85 درجه در گسترۀ صفر تا پانزده قرار دارد
ورنی ماتflat varnish, matte varnishواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ورنی که با درصد معینی ماتکننده ترکیب میشود تا در هنگام خشک شدن جلوهای مات بیابد
حماتلغتنامه دهخداحمات . [ ح َم ْ ما ] (ع اِ) ج ِ حَمَّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حمة شود.
عمایتانلغتنامه دهخداعمایتان . [ ع َ ی َ ] (اِخ ) مثنای «عمایة» و آن نام دو کوه باشد: 1- عمایه ءالعلیا که حریش و قشیر و عجلان در آن مشترکند. 2- عمایةالقصیا که طرف مشرق آن متعلق به نُهم ، و جنوب ازآن ِ باهلة، و غرب آن از عجلان است
عمایتانلغتنامه دهخداعمایتان . [ ع َ ی َ ] (اِخ ) مثنای «عمایة» و آن نام دو کوه باشد: 1- عمایه ءالعلیا که حریش و قشیر و عجلان در آن مشترکند. 2- عمایةالقصیا که طرف مشرق آن متعلق به نُهم ، و جنوب ازآن ِ باهلة، و غرب آن از عجلان است