عمةلغتنامه دهخداعمة. [ ع َم ْ م َ ] (ع اِ) مؤنث عَم ّ. خواهر پدر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، عَمّات . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به عَمّت و عَمّه شود.
عمةلغتنامه دهخداعمة. [ ع ِم ْ م َ ] (ع اِ) بستن عمامه . طرز بستن عمامه . (از اقرب الموارد): هو حسن العمة؛ در بستن عمامه خوب است . (از منتهی الارب ).
پرتوِ گاماgamma rayواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تابش الکترومغناطیسی پرانرژی و پرنفوذ که معمولاً در واپاشی پرتوزا گسیل میشود
گسیل گاماgamma emissionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن هستههای اتمی با بیرون فرستادن تابش الکترومغناطیسی پرانرژی، بهصورت پرتو گاما، از حالت برانگیخته به حالتی با انرژی کمتر نزول میکنند
دعمةلغتنامه دهخدادعمة. [دِ م َ ] (ع اِ) ستون خانه . || چوبی که برآن وادیج انگور و مانند آن نهند. دِعام . ج ، دِعَم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به دعام شود.
خثعمةلغتنامه دهخداخثعمة. [ خ َ ع َ م َ ] (اِخ ) ابن یشکربن مبشربن صعب از اجداد جاهلی است و فرزندانش بطنی از «ازدشنوءة» از قحطانیان میباشند. از «اعلام زرکلی » چ 2 جزء2 ص 345 و رجوع به «نهایه ال
خثعمةلغتنامه دهخداخثعمة. [ خ َ ع َ م َ ] (ع مص ) آلوده کردن کسی را بخون خودش . (از متن اللغة). || جمع شدن قوم و ذبح کردن جزور و خوردن آن و سپس آمیختن خون مذبوح را بعطریات و دست بردن در آن خون و عهد کردن بر این که در یاری یکدیگر کوتاهی ننمایند. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد)
مثلث النعمةلغتنامه دهخدامثلث النعمة. [ م ُ ث َل ْ ل َثُن ْ ن ِ م َ ] (اِخ ) ادریس پیغمبر، زیرا که خداوند سه نعمت بر وی مرحمت کرده بود، پادشاهی و حکمت و پیغمبری و رسالت . (ناظم الاطباء). و رجوع به ادریس شود.
مطعمةلغتنامه دهخدامطعمة. [ م ُ ع َ م َ / م ُ ع ِ م َ ] (ع اِ) کمان بدان جهت که صاحب خود را صید میخوراند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کمان . (محیطالمحیط).