universalityدیکشنری انگلیسی به فارسیجهانی بودن، فراگیری، کلیت، عمومیت، جامعیت، عام گرایی، عموم، اصل عمومیت
تعمیمفرهنگ مترادف و متضاد۱. شمول، عمومیت، فراگیر، کلیت تخصیص ≠ تجوید ۲. فراگیر کردن، عمومیت دادن ≠ تخصیص