عمیدالملکلغتنامه دهخداعمیدالملک . [ ع َ دُل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) بزرگ ملک و مملکت . آنکه مملکت و سلطنت بر او تکیه کند. و آن لقبی بود که به بزرگان مملکت می دادند.
عمیدالملک تفرشیلغتنامه دهخداعمیدالملک تفرشی .[ ع َ دُل ْ م ُ ک ِ ت َ رِ ] (اِخ ) میر محمدحسین بن میرزا علی اصغرخان نصرةالملک . رجوع به حسابی تفرشی شود.
عمیدالملک قهستانیلغتنامه دهخداعمیدالملک قهستانی . [ ع َ دُل ْ م ُ ک ِ ق ُ هََ / هَِ ] (اِخ ) علی بن حسن ، مکنی به ابوبکر. عارض سپاه سلطان محمود غزنوی . رجوع به علی قهستانی شود.
عمیدالملک کندریلغتنامه دهخداعمیدالملک کندری . [ ع َ دُل ْ م ُ ک ِ ک ُ دُ ] (اِخ ) محمدبن منصور کندری نیشابوری جراحی ، مکنی به ابونصر و ملقب به عمیدالملک و عمیدخراسان . اولین وزیر در حکومت سلجوقیان . وی بسال 412یا 415 هَ .ق . در کندر از
ابونصرلغتنامه دهخداابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) محمدبن منصور عمیدالملک کندری . رجوع به عمیدالملک کندری شود.
ابونصرلغتنامه دهخداابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) عمیدالملک کندری . محمدبن منصوربن محمد. رجوع به عمیدالملک کندری شود.
کندیلغتنامه دهخداکندی . [ ] (اِخ ) ابونصر. در «ابونصر» به این کلمه ارجاع شده و ظاهراً کندری صحیح است . رجوع به عمیدالملک کندری شود.
عمید خراسانلغتنامه دهخداعمید خراسان . [ ع َ دِ خ ُ ] (اِخ ) محمدبن منصور وزیر طغرل بیک سلجوقی . رجوع به عمیدالملک کندری شود.
عمیدالملک تفرشیلغتنامه دهخداعمیدالملک تفرشی .[ ع َ دُل ْ م ُ ک ِ ت َ رِ ] (اِخ ) میر محمدحسین بن میرزا علی اصغرخان نصرةالملک . رجوع به حسابی تفرشی شود.
عمیدالملک قهستانیلغتنامه دهخداعمیدالملک قهستانی . [ ع َ دُل ْ م ُ ک ِ ق ُ هََ / هَِ ] (اِخ ) علی بن حسن ، مکنی به ابوبکر. عارض سپاه سلطان محمود غزنوی . رجوع به علی قهستانی شود.
عمیدالملک کندریلغتنامه دهخداعمیدالملک کندری . [ ع َ دُل ْ م ُ ک ِ ک ُ دُ ] (اِخ ) محمدبن منصور کندری نیشابوری جراحی ، مکنی به ابونصر و ملقب به عمیدالملک و عمیدخراسان . اولین وزیر در حکومت سلجوقیان . وی بسال 412یا 415 هَ .ق . در کندر از