عندلغتنامه دهخداعند. [ ع ِ دَ / ع َ دَ / ع ُ دَ ] (ع اِ) ظرف غیرمتصرف است برای مکان ، خواه حقیقی باشد، مانند: جلست عند زید (نزد زید نشستم )؛ و خواه مجازی ، مانند: عند زید علم ٌ (زید را علمی است ). و برای زمان نیز بکار رود، م
عندلغتنامه دهخداعند. [ ع َ ن ِ ] (ع ص ) طعن عند؛ نیزه ٔ چپ و راست زده شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیزه زدن به چپ و راست . (از اقرب الموارد).
عندلغتنامه دهخداعند. [ ع ِ ] (ع اِ) قلب و معقول . (اقرب الموارد). قلب و دل و خاطر. (ناظم الاطباء). || ادراک و اطلاع . (ناظم الاطباء).
عندلغتنامه دهخداعند. [ ع َ ن َ ] (ع اِ) جانب و طرف . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): هو یمشی وسطاً لا عنداً (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)؛ یعنی وی از وسط راه می رود نه از کنار و جانب .
عندلغتنامه دهخداعند. [ ع ُ / ع ِ / ع َ ] (ع اِ) ناحیه . (از اقرب الموارد). ناحیه و اطراف . (ناظم الاطباء). کرانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سحابی متغیر هیندHind's Variable Nebula, NGC 1555واژههای مصوب فرهنگستانسحابیای بازتابی در صورت فلکی ثور که آن را جان راسل هیند کشف کرده است
پیوند سرصافblunt-end ligation, blunt ligation, blunt endingواژههای مصوب فرهنگستاناتصال دو قطعه دِنای سرصاف به یکدیگر توسط دِناپیونداز تی چهار
پهندلغتنامه دهخداپهند. [ پ َ هََ ] (اِ) دامی باشد که بدان آهو گیرند. (برهان ). تله : چون نهاد او پهند را نیکوقید شد در پهند او آهو.رودکی .
حنطلغتنامه دهخداحنط. [ ح َ ن َ ] (ع مص ) رسیدن گیاه رمث و سپید گردیدن و پخته شدن آن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
عندأولغتنامه دهخداعندأو.[ ع ِ دَءْوْ ] (ع ص ) نیک شجاع . (منتهی الارب ). نیک شجاع پیش دست در جنگ . (ناظم الاطباء). مقدم و باجرأت . (از اقرب الموارد). عندأوة. رجوع به عندأوة شود.
عندأوةلغتنامه دهخداعندأوة. [ ع ِ دَءْ وَ ] (ع اِمص ) دشواری و پیچیدگی .(منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). دشواری و سختی و پیچیدگی . (ناظم الاطباء). || فریب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خدیعت . (اقرب الموارد). || ستم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جفا و
عندأولغتنامه دهخداعندأو.[ ع ِ دَءْوْ ] (ع ص ) نیک شجاع . (منتهی الارب ). نیک شجاع پیش دست در جنگ . (ناظم الاطباء). مقدم و باجرأت . (از اقرب الموارد). عندأوة. رجوع به عندأوة شود.
عندأوةلغتنامه دهخداعندأوة. [ ع ِ دَءْ وَ ] (ع اِمص ) دشواری و پیچیدگی .(منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). دشواری و سختی و پیچیدگی . (ناظم الاطباء). || فریب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خدیعت . (اقرب الموارد). || ستم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جفا و
سسعندلغتنامه دهخداسسعند. [ س َ ع َ ] (معرب ، اِ) به لغت سریانی عود بلسان را گویند و آن نوعی از عود است و عرق النساءو صرع و تاریکی چشم و ضیق النفس را نافع است . (آنندراج ). مأخوذ از سریانی . عود بلسان . (ناظم الاطباء).
متعندلغتنامه دهخدامتعند. [ م ُ ت َ ع َن ْ ن ِ ] (ع ص ) دشمن و بدخواه و عنادکننده . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، دشمن و بدخواه و عناد کننده . (ناظم الاطباء).
کلعندلغتنامه دهخداکلعند. [ ک ُ ع ُ ] (ص ) لفظی است که به جهت مردم ناهموار و ناتراشیده وضع کرده اند. (برهان ) (آنندراج ). مردم خودرای و سرکش و ناهموار و ناتراشیده . (ناظم الاطباء). || مرد قوی هیکل را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || مردم هرزه گوی و پوچ گوی را هم گفته اند.(بر
مستعندلغتنامه دهخدامستعند. [ م ُ ت َ ن ِ ](ع ص ) نعت فاعلی از استعناد. شتر و اسب چیره شونده بر مهار و رسن . || به عصا زننده مردم را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استعناد شود.