بصلیةلغتنامه دهخدابصلیة. [ ب َ ص َ لی ی َ ] (ع اِ) نام عامیانه ٔ عنصل یا بصل بری است . (از اقرب الموارد ذیل عنصل ). و رجوع به بصل الفار شود.
اشقیللغتنامه دهخدااشقیل . [ اِ ] (معرب ، اِ)عنصل . پیاز عنصل . اسقیل . بصل الفار. پیازموش . پیاموش . اسقال . عنصلا. بصیله . پیاز دشتی . (دزی ج 1 ص 25).
فیقراطیسونلغتنامه دهخدافیقراطیسون . [ ] (معرب ، اِ) عنصل است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فیقراطیون شود.