عنفاًلغتنامه دهخداعنفاً.[ ع ُ فَن ْ ] (ع ق ) بطور تندی و درشتی و ستیزگی . و بطور کراهت و اجبار و عدم رضایت . (از ناظم الاطباء).
حنفاءلغتنامه دهخداحنفاء. [ ح َ ] (ع اِ) تأنیث احنف . رجوع به احنف شود. || کمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || استره . (منتهی الارب ). موسی . (اقرب الموارد). آستره . (ناظم الاطباء). || کنیز که باری کسل کند و باری نشاط آرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). کنیز متلون که گاهی ک
حنفاءلغتنامه دهخداحنفاء. [ ح ُ ن َ ] (ع ص ) ج ِ حنیف ،مایل از هر دین باطل بدین اسلام و ثابت بر آن و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راست دینان . پاک دینان . رجوع به حنیف شود.
عنفلغتنامه دهخداعنف . [ ع َ ] (ع اِ) اول هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): هم یخرجون عنفاً عنفاً؛ أی اولاً فأولاً؛ یعنی آنها یکی پس از دیگری خارج میشوند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).